ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یادش بخیر دفه اولی که تو کوچه دیدمش گفتش: داداشی می یای بازی کنیم،بعد ازاینکه بازیمون تموم شد گفت:
تو بهترین داداش دنیایی.وقتی که بزرگتر شدم رفتم دانشگاه
چشمام همش اونو میدید،میخواستم از ته قلبم بگم
عاشقشم،دوسش دارم،اما اون میگفت تو بهترین داداش دنیایی
وقتی ازدواج کرد به یقین رسیدم که حسی به من نداره
خودم ساقدوشش بدوم،بازم گفت تو بهترین داداش دنیایی
بعد چند وقت بر اثر حادثه مرد،من زیر تابوتشو گرفته بودم
مطمئن بودم اگه میتونست حرف بزنه میگفت:
تو بهترین داداش دنیایی،چند وقت بعد وقتی دفتر خاطراتشو خوندم
دیدم نوشته عاشقت بودم،دوست داشتم ولی میترسیدم بگم
واسه همین میگفتم:تو بهترین داداش دنیایی
شب آمد و من در کنج خلوت تنهاییم
به انتظار آمدنت درمانده ترینم
به خود میگویم:گر بودی اینجا چه میکردم؟
چگونه در آغوش میگرفتمت
با کدام کلام میگفتم:با من بمان
در رویایم میبینم
تو را در حالی که دست در دستم داری
و سر بر شانه ام،موهای افشانت را میبویم
و چه آشناست این نفس، بوی خوش زندگانی
به کالبد خسته ام می وزد،مانند آبی بر کویر
بر جان تشنه ام می بارد،و میگویمت دوباره :
ای
همراه
مـــــــــن
تنــــــها با تو
تا اوج عشـــــــق
هـم پـــــــــــــروازم
با قلب تودلدارمن هم آوازم
توهمپـــــــــای من، تنـــها با من
هـــــــــــــــــــم آوائـــــــــــــــــــی
با درد مــــــــــــــــن، آشنـــــــــــــــائی
تکیـــــــــــــــــــه گاهی ، همصــــــــــدائی
ما فریاد عشـــــــــــــــــــق، در قلب شــــــــب
دلگرمی عاشــــــــــقای بیصــــــــــــدائیــــــــــم
ما، دل میبازیم دریادریا ،تابیکران،عاشقای بی پروائیم
تو، با مــــــــــــن بمـــــــــــان، ای مهـــــــــــــــــــــربان
چون ماه شــــــب در آســــــــمان؛ بر من بتــــــــــــــــــــاب
تا بیـــــــــــــــــکران مثـــــــــــــــــل مهتــــــــــــــــــــــاب
مــــن تا مـرز جان؛ از عشقمان میسـوزم ای آرام جـــان
بر من بتـــــــاب تا کهــــکشــان مثــــل آفتــــــــــاب
ما؛ فریــــاد عشـــق در قلــــب شب دلگـــــرمی
عاشقــــــــــــای بیصــــــــــــــــــــدائیم
ما؛ دل میبازیم دریا دریا تا بیکران
عاشقـــــــای بی پــــروائیـــــــــم
ای تورؤیـای شبهای مـــــــن
عشقو ببین تو چشمای من
دستاتوتو دســت من بگذاردرلحظه های دیـدار
تو رفتی اشیمون خراب شد
وقتی رفتی روزگار تیره تار شد
تنها همدمم عکسای خیس رو دیوار شد
وقتی رفتی همه گفتن دیگه بر نمیگردی
تنها همصحبت سکوت سرد انتظار شد
وقتی رفتی قاصدک برام خبر اورد
تو دستای قفس یه جا اسیری
از غم دور بودن من داری جون میدی میمیری
اگه قاصدک دروغ نگفته باشه من میام اونجا اسیر شم
اگه حتی تو اسارت تو پیر شم
اما هی کلاغ سیاه میگه دروغه دروغ قاصدکا حرفای خوبه
اون میگه تو رفتی چون دوستم نداشتی
چون قلبت یه جا دیگه جا گذاشتی
اون میگه دیگه بر نمیگردی
اون میگه با خیلیا این کارو کردی
فرستنده دوست بسیار خوبم: کوروش زارعی
لحظه لحظه تو رو خواستن ولی تو منو ندیدی
به تو تکیه داده بودم ولی تو ز من بریدی.
چند باری گذاشتی رفتی هر دفعه با یه بهونه
منو تنها جا گذاشتی تو این وحشی زمونه.
آرزومو به تو گفتم که بشی سنگ صبورم
اما حیف دل تو سنگ شد زد به شیشه ی غرورم .
دیگه با درگاه عشقت ندارم راز و نیازی واسه من
یه لحظه خوب بود تا بشم یه عمری راضی .
یک دوست معمولی هیچگاه نمی تواند گریه تو را ببیند
یک دوست واقعی شانه هایش از گریه های تو تر خواهد بود
یک دوست معمولی اسم کوچک والدین تو را نمی داند
یک دوست واقعی شاید تلفن آنها را جایی نوشته باشد
یک دوست معمولی یک جعبه شکلات برای مهمانی تو می آورد
یک دوست واقعی زودتر به کمکت می آید و تا دیر وقت برای تمیز کردن می ماند
یک دوست معمولی از دیر تماس گرفتن تو دلگیر و ناراحت میشود
یک دوست واقعی می پرسد چرا نتوانستی زودتر تماس بگیری
یک دوست معمولی دوست دارد به مشکلات تو گوش دهد
یک دوست واقعی سعی در حل آنها می کند
یک دوست معمولی هر وقت بخواهد دوست داره
یک دوست واقعی همیشه دوست داره
ولی همیشه از یک دوست اون قدر انتظار داشته باش که میدونی خودت از پسش بر میای
من نفس نمی کشم تا زنده باشم...نفس می کشم تا زندگی کنم.
من نمی خندم تا خوشحال باشم...می خندم تا خوشحال کنم.
من گریه نمی کنم تا ارام شوم...می گریم تا ارام کنم.
من مهربانی نمی کنم تا نا مهربانی ببینم...مهربانی می کنم تا ان رابه دیگران نیز بیا موزم.
من محبت می کنم ...چون در دنیا فقط محبت است که می ماند.
من زیبا نگاه می کنم ...چون هیچ افریده ای زشت نیست.خدا تجلی زیبایی است پس زیبا می افریند.
من هر کجا عشق را نیابم ...پس عشق می ورزم.انگاه انجا عشق خواهد بود و من ان را خواهم یافت.
من زندگی می کنم ..نه برای این که به دنیا امدم.برای اینکه دنیایی که به ان امده ام زیباست...
ولی می روم ...نه برای اینکه دنیا را ترک گویم...برای اینکه به دنیایی زیبا تر سفر کنم
به چشمانت بیاموز
که هر کس ارزش دیدن ندارد
به دستانت بیاموز
که هر گل ارزش چیدن ندارد
به قلبت بیاموز
که هر کس کنج آن جایی ندارد
آن زمان که عشقی نبود تنهایی را یافتم
دیدم که وسعت تنهایی کوچک است
ولی عمق آن زیاد...!
از این تنهایی شاید بتوان عشقی یافت
ولی افسوس که آخر این عشق نیز
تنهایی است تنهایی...!
در کلیسای چشمها یت ناقوس صداقتی ست
که هر گاه به صدا در می اید
هزاران فرشته عشق به ایوان نگاهم می ایند
و در پسا پشت نگاهم خانه ای می سازند پر از نیلو فر ابی
و بانوی نور سبد سبد ستاره می ریزد بر پا های برهنه ماه
مبادا قالی سیاه شب عر یانی اش را سیا ه کند
و من پای دریچه دلتنگی
غم بی تو با تو بودن را در کاسه لحظه ها می گریم
از اشیانه خویش سر بر می کشم
و اخرین جرعه لبخند نگاهت را می نوشم
و در کلیسا ی چشمهایت اخرین شمعهای حا جتم را روشن می کنم
تا فرداها
بازم شب شد و این دل بیقرار
دلم طاقت دوریتو نداره
ببخش این عاشق پر اشتباهو
به قلب خسته جون بده دوباره
اخه چطور دلث اومد تنهام بزاری
تو بازیه زمونه جام بزاری
تو بی من بری من بی تو میمیرم
اخه شده بودی عزیزترینم
شب و غم و من و ابر پاره پاره
اسمون داره واسم یه ریز می باره
رفتی و حالا اشک خیس ابرا
گریه هاتو یاد من میاره
یاد چشات داره منو دیوونه میکنه
با غصه ها داره منو همخونه میکنه
صفا
دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من
بیاور قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره اخلاص دریا کردنش با من
به ما گو حاجت خود را اجابت می کنم آنی
طلب کن هر چه می خواهی مهیا کردنش با من
بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را جمع منها کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من
عجب دنیای عجیبی شده...
وقتی یکیو خیلی دوسش داری قدرتو نمیدونه و رو دلت پا میزاره
وقتی یکی خیلی دوست داره قدرشو نمیدونیو رو دلش پا میزاری
یه روزی اونقدر محتاط میشیو با دقت قدم جلو میزاری که مبادا تو این مسیر یه جایی ،یه جوری،یه فرمی،پاهات بلغزه و خطا بری
یه روزی هم اونقدر جسور میشیو شجاع که حتی اگه هزار بار هم زمین بخوری، به روی خودت نمیاریو بازم با خودخواهیه تموم بلند میشیو راه میری
یه روزی اونقدر زود آدمارو از ذهنت حذف میکنی که حتی اثری ازشون تو زندگیت باقی نمیونه
یه روزی با شنیدن صدای یه فردی با نگاه کردن به یه جایی با خوندن یه متنی با قدم زدن تو یه خیابونی لحظه لحظه ی خاطراتتو بدون اینکه بخوای به یاد میاریو ....
یه روزی دنبال بهترین میگردی...یه روزی از بهترین ها هم خسته میشی و دوست داری محو بشی
یه روزی صدای پرنده...صدای موج دریا...صدای خنده ی یه بچه...شر شر بارون بهاری...نگاه کردن به آسمون پر ستاره با یه مهتاب شبونه ....روحتو نوازش میده
یه روزی بهترین نعمتهای الهی هم نمیتونه تسکینی برای قلب زخمیت باشه...
عجب دنیای عجیبی شده مگه نه....؟
دلم می گوید در برم هستی اکنون، در کنارم عقلم می گوید فرسنگ ها دوری
دلم می گوید چشم که فرو بندم در نظر آیی عقلم می گوید به عکست بنگرم
دلم می گوید نمی بایست می آمدم عقلم می گوید باید دور می شدیم تا آینده را بسازیم
دلم می گوید صبرم به پایان آمده عقلم میگوید صبر برای وصال یار شیرین است و پایان ناپذیر
دلم می گوید و عقلم می گوید، اما نمی دانم به کدام باید گوش فرا دهم نمی دانم...
و این منازعه هر روز و هر لحظه در وجود من جاریست
با هر ضربانی که قلبم میزند و خون را به سلول های خاکستری مغزم می رساند
این اختلاف به سراغم می آید که....
ای کاش یکی بود به این عقل می گفت:
اگر دل نبود جهان زیبا نبود کاش یکی بود می گفت...
کاش می شد صافی عقل را برداشت از سر راه دل
کاش جهان آنقدر پاک بود که بدون صافی عقل هم شکی وارد دل نمی شد
کاش فکر مردم بجای چشم به دلشان بود کاش
هر که را در عشق چشمی باز شد پایکوبان آمد و جانباز شد
هر که او در عشق صادق آمدست بر سرش معشوق عاشق آمدست
چون بنای عشق من بر اصل بود هرچه کردم بر امید وصل بود
گر تو را پیدا شود یک فتح باب در درون سایه بینی آفتاب
کار آسان نیست بر درگاه او خاک می باید شدن در راه او
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم
در چشمانت خیره شوم دوستت دارم
را بر لبانم جاری کنم
منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم
سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو.....
از داشتن تو...اشک شوق ریزم
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم
اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم
دوســـــتــ دارم راضـــــــــیــــــــــه جــــــــونـــــــم
من از تو دل نمی برم اگر چه از تو دل خورم
اگر چه گفتی به من به خاطرات بسپارم
هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام
منی که در جوانی ام به خاطرت شکسته ام
تودر سراب ایینه شبانه خنده میکنی
منه شکست داده را خودت برنده میکنی
نیامدی و سالها نظر به جاده دوختم
بیا ببین که گیس و من چه عاشقانه سوختم
رفیق روزهای خوب رفیق خوب روزها
همیشه ماندگاره من همیشه در هنوز ها
صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختیم
به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی
قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم
قرار نبود این جوری شه یهو بشی همه کسم
راستی چی شد چه جوری شد این جوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم
به ملاقات امدم ببین که دل سپرده داری
چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری
نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم
تو دریا باش من جویباره عشق و در تو جاری
من از پروانه بودن ها من از دیوانه بودن ها
من از بازی یک شعله سوزنده که اتش زده بر دامان پروانه نمی ترسم
من از هیچ بودن ها از عشق نداشتن ها
از بی کسی و خلوت انسانها می ترسم
من از عمر رفاقت ها من از لطف صداقت ها
من از بازی نور در سینهء بی قلب بی زحمت ها نمی ترسم
من از حرف جدایی ها مرگ اشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها میترسم
با دروغ گذشته دیروز تو دو راهی موندیم امروز
دیگه بستن و شکستن شده کار هر روز هر روز
دونه دونه پای حرفات هر چی گفتی اون شدم من
هر چی از زمونه خواستی واسه تو همون شدم من
بگو دسته حیله توء چی واسه دلم نوشته
یه امید تازه داره یا که مثل سرنوشته
هر چی بودی هر چی بودم دیگه اون روزا گذشته
لحظه های رفته از دل واسه هیچکی برنگشته
نمیخوام دیگه نمیخوام که دوباره ای بنا شه
آخه روز خوش ندیدم تو دله زمونه باشه
تو که هم صدا نبودی چرا با بهونه موندی
چرا بعد آشنایی شعر عاشقونه خوندی
تو که هم قدم نبودی به دو راهی ها رسیدی
توی جادهء جدایی بگو تا کجا رو دیدی بگو تا کجا رو دیدی............
من که میدانم عمرم به پایان میرسد
نوبت خاموشی من سهل و اسان می رسد
من که میدانم که تا سرگرم بزم و مستی ام
مرگ ویرانگر چه بی رحم وشتابان می رسد
پس چرا عاشق نباشم پس چرا عاشق نباشم
من که میدانم به دنیا اعتباری نیست نیست
بین مرگ آدمی قول قراری نیست نیست
من که میدانم اجل ناخوانده و بیدادگر
سرزده می آید و راه فراری نیست نیست
پس چرا عاشق نباشم پس چرا عاشق نباشم
توجه توجه
دوستان گلم سلام به وبلاگ مشترک من وراضیه حتما سربزنید.
کلی مطالب در باره عشق و...
کاش دل ها آنقدر خالص بودند که دعاها قبل از پایین آمدن دست ها مستجاب میشد . . .
یه عاشق تنها ، یه آسمون تردید /به هر کی دل بست ازش خیانت دید . . .
من به خود میبالم که در این عصر یخی / دوستی دارم که دلش آیینه خورشید است . . .
عشق یعنی اینکه وقتی میخوای برسونیش ٬ رادیو پیام رو روشن کنی و ببینی کدوم مسیر پر ترافیک تره
تک تک روزهایم را میسوزانم ، تا چشمکی شوم برای شب های بی ستاره ات . .
گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم
«باید برم» برای تو فقط یه حرف ساده بود
کاشکی می دیدی قلب من به زیر پات افتاده بود
شاید گناه تو نبود، شاید که تقصیر منه
شاید که این عاقبتِ این جوری عاشق شدنه
***
سفر همیشه قصه رفتن و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یک نفر میره آدم و تنها می ذاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذاره
همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه
یکی مسافر و یکی این وره دنیا می مونه
***
دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون
بمون برای کوچهای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه
***
بمون واسه خونهای که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره ای که عاشق دیدن توست!
زیبا ترین جمله ... ساده و بی آرایه اما زیبا ، شیرین و پر محتوا ...
دوستت دارم...
_____________________________________________________________________________
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد... وسعت تنهائیم را حس نکرد... در میان خنده های تلخ من... گریه پنهانیم را حس نکرد... در هجوم لحظه های بی کسی... درد بی کس ماندنم را حس نکرد... آن که با آغاز من مانوس بود... لحظه پایانیم را حس نکرد
_____________________________________________________________________________
لازم نیست مرا دوست داشته باشی ، من تو را به اندازه ی هر دومان دوست دارم .
_____________________________________________________________________________
توی زندون عشق تو این قدر شلوغ می کنم و زندون رو به هم می زنم تا مجبور بشی منو بذاری توی انفرادی قلبت .
_____________________________________________________________________________
همیشه آنقدر ساده نرو و مگذر لااقل نگاهی به پشت سرت کن ... شاید کسی در پی تو می دود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد می زند ... و تو ... هیچ وقت او را ندیده ای .
_____________________________________________________________________________
باران نمی شوم که نگویی: با چه منتی خود را به شیشه می کوبد تا پنجره را باز کنم و نیم نگاهی بیندازم ، ابر می شوم که از نگرانی یک روز بارانی هر لحظه پنجره را بگشایی و مرا در آسمان نگاه کنی .
_____________________________________________________________________________
جایی که ازدواج بدون عشق باشد حتماً عشق بدون ازدواج نیز خواهد بود .
_____________________________________________________________________________
کسی می تواند در پای عشق بمیرد که پیش از آن زندگی در پیش چشم های وی مرده باشد . (شاندل)
_____________________________________________________________________________
وقتی دل تنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوستت داره ، وقتی نا امید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی . وقتی ساکت شدی به یاد بیار کسی رو که به شنیدن صدای تو محتاجه .
_____________________________________________________________________________
هرگاه دلت هوایم را کرد ، به آسمان بنگر و ستارگان را ببین که همچون دل من در هوایت می تپند .
_____________________________________________________________________________
می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه: دوستت دارم .
_____________________________________________________________________________
اگه می دونستی قطره ی بارون وقت دور شدن از ابرا چه حسی داشت ، اگه می دونستی یه بندر وقت رفتن کشتی ها چه تنها می شه ، اگه می دونستی درخت کاج وقت پر کشیدن پرنده ها چه غمگین می شه ، اگه می دونستی که رفتنت چه آتشی بر جانم کشید ، اون وقت این قدر راحت نمی گفتی: خداحافظ !
_____________________________________________________________________________
هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست که متوجه شویم ، کسی که به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است .
_____________________________________________________________________________
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است .
_____________________________________________________________________________
هیچ گاه نگاهت را فراموش نمی کنم
نگاهی سر شار از محبت و صمیمیت
صدایت در گوشم زمزمه می شود
و نگاهت در ذهنم مجسم
اما ...
من تو را می خواهم نه خیالت را .
_____________________________________________________________________________
من از ساعت متنفرم ... از این اختراع عجیب بشر که جای خالی حضور تو را به رخ دلتنگی های من می کشد .
_____________________________________________________________________________
گهگاهی که دلم می گیرد پیش خود می گویم آنکه جانم را سوخت یاد می آرد از این بنده هنوز؟
_____________________________________________________________________________
دوستان برای خواندن این جملات زیبا به ادامه مطالب مراجعه کنید.
اگه کسی دلت رو شکوند، بازم دوسش داشته باش ولی هیچوقت دل کسی رو نشکون که دوستت داره. پس یادت باشه دل منو نشکونی چون دوستت دارم
----------------------------------------------------------------------------
دیروز تو کلاس ریاضی داشتم به تو فکر می کردم، اما هر چی فکر کردم نتونستم حساب کنم که چقد دوستت دارم
----------------------------------------------------------------------------
چطور می تونی به بارون بگی نباره وقتی که ابرها هستند. چطور می توی به برگ بگی نریزه وقتی که باد هست. چطور می تونی به من بگی عاشق نشم وقتی که تو هستی
اگه کسی گفت برات می میره، بدون دروغ میگه!!! حقیقت رو کسی میگه که برای تو زندگی می کنه!
-------------------------------------------------------------------------------
جملات رمانتیک ویژه پیچوندن : - آرزوی من خوشبختی توست، با من باشی یا نباشی فرقی نمیکنه!! خودم هم نمی دونم چیکار میخوام بکنم. نمیخوام تو به آتیش من بسوزی!!! - تو هم خوشگلی،هم باهوشی،هم زرنگی... آدمهایی خیلی بهتر از من گیرت میاد!! - ما مدلهای ذهنیمون با هم فرق میکنه!!
ر حضور خار ها هم میشود یک یاس بود / در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود میشود حتی برای دیدن پروانه ها / شیشه های مات یک متروکه را الماس بود کاش میشد ، حرفی از کاش میشد هم نبود / هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود
در فصل تگرگ عاشقت میمانم / با ریزش برگ عاشقت میمانم هر چند تبر به ریشه ام میکوبی / تا لحظه مرگ عاشقت میمانم . .
اشک هایم را برایت پست خواهم کرد ، روزی تو باید از احساس قلبم با خبر باشی . . .
دست از سر ما بردار کنار تو نمیمونم / یه روز میگفتم عاشقم اما دیگه نمیمونم تقصیر هیچکس دیگه نیست قصه ما تموم شده / حیف همه خاطره ها به پای کی حروم شده
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد میشی بر می گرده نگات میکنه ، بدون براش مهمی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری گریه می کنی باهات اشک می ریزه ، بدون دوستت داره
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می خندی بر می گرده نگات میکنه ، بدون براش قشنگی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری با یکی دیگه حرف می زنی ترکت می کنه ، بدون عاشقته...
نگاهم میکنی اما به سردی / نه تنها من ، تو هم دنیای دردی
شبی از سوز گفتم قلم را / بیا بنویس غم های دلم را
قلم گفتا برو بیمار عاشق ، ندارم طاقت این بار غم را
دارم میرم نگو نرو ، هوا هوای رفتنه / هرچی بوده تموم شده ، چاره ما گذشتنه
دارم میرم تا سرنوشت ما رو به بازی نگیره / خوب میدونم این عاشقی از یاد هر دو مون میره . . .
آنقدر رسم وفا مرده که ترسم / لیلی هم اگر زنده شود یادی از مجنون نکند . .
خارها را باید دوست داشت ، گل ها را که همه دوست دارند . . . !
عزیز یادی بکن از قلب خسته / غبار دوریت بر من نشسته
دگر تیری نزن بالی ندارم / وجودم از غمت در هم شکسته . .
خود را به که بسپارم وقتی که دلم تنگ است / پیدا نکنم همدل ، دل ها همه از سنگ است
گویا که از این وادی از عشق نشانی نیست / گر هست یکی عاشق ، آلوده به صد رنگ است
دقایقی تو زندگی هستن که دلت برای کسی اونقدر تنگ می شه که می خوای اونو از رویات بکشی بیرون و توی دنیای واقعی بغلش کنی .
گفتم: تو شیرین منی... گفتا: تو فرهادی مگر؟... گفتم: خرابت می شوم... گفتا: تو آبادی مگر؟... گفتم: ندادی دل به من... گفتا:تو جان دادی مگر؟... گفتم: ز کویت می روم... گفتا: تو آزادی مگر؟... گفتم: فراموشم نکن... گفتا: تو در یادی مگر؟
زندگی با تو برایم بوی ریحان میدهد / بی تو اما بوی ریحان ، بوی زندان میدهد . . .
/blogcomment>
همیشه برای کسی بخند
که میدونی به خاطر تو شاد میشه...
واسه کسی گریه کن
که میدونی وقتی غصه داری و اشک میریزی
برات اشک میریزه...
برای کسی غمگین باش که در غمت شریکه...
عاشقه کسی باش که دوستت بداره...
•*..*•.•*..*•.•*..*•.•*..*•..•*..*•.
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
بخدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم، تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه عشق
زینهمه خواهش بیجا و تباه
همه چیز تموم می شه وتنها سه چیز باقی می ماند:
تجربه و خاطره و گذر عمر
خنده ی آدما همیشه از دلخوشی نیست
گاهی شکستن دلی کمتر از ادم کشی نیست
گاهی دل انقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره
یه حرف ساده هم گاهی چقدر غم میاره.
نمی گویم کنارم بنشین
اگر تو می خواهی تنهایم بگذار
نمی گویم به چشمانم نگاه کن
اگر تو می خواهی چشمانت را بر من ببند
نمی گویم با من حرف بزن
اگر تو می خواهی خاموش باش
نمی گویم به من لبخند بزن
اگر تو می خواهی ابروانت را در هم بکش
تنها می گویم که چه خودت بخواهی ، چه نخواهی
عاشقت هستم و عاشقانه دوستت دارم
دوســـــــــــــتـ دارم راضــــــــــــــــیــــــــه جـــــــــونـــــــــــــــــــم
باغ زیتون داری انگاری میون چشمهات زنده می مونه مگه چیزی بدون چشمهات؟
بد به حال اونکه می شه باز اسیر اون نگات اون که می افته به دام چند و چون چشمهات
چشماتو از آبی دریا گرفتی یا درخت؟ قاتی ِ سبزآبی ِ رنگین کمونه چشمهات!
انگاری هرکی میاد اونجا یه جوری گم میشه جنگلهای وحشی مازندرونه چشمهات! انگاری هرکی میاد اونجا یه جوری مرده, نه؟ احتمالا میدون عاشق کشونه چشمهات!
چند تا عاشق کشتی اینجوری لبات قرمز شده؟ خون چند تا عاشقه روی کلون چشمهات؟
بد نگام کردی نگات مثل یه عاقل به سفیه جونمو از من بگیر اما به جون چشمهات..
من همیشه مخلص اخمهای ناجور توام آخ....نمیفهمم چی میگی با زبون چشمهات
انگاری این شوخیام باز داره کار دستم میده آخه میبینم بازم لبریزه خون چشمهات
هر چی گفتم شوخی بود اما این جدی دوست داری یکی بیاد بله برون چشمهات
دوست داری یکی بیاد بله برون چشمهات
من همون تنهاترینم که دلم رو به عشق تو سپردم
تو همون امید بودنی که به امید تو هنوز نمردم
من همون خیلی دیوونم که همیشه عاشقت میمونم
تو همون معشوق نابی که روز و شب اسمتو میخونم
من همون خسته ترینم که دیگه طاقت دوریتو ندارم
تو همونی که آرزومه دست تو دست گرم تو بذارم
من همون دریای دردم که میخوام دورت بگردم
تو همونی که اگه بخندی منم با خنده هات میخندم
من همون عاشق ترینم که اگه بخوای واست میمیرم
تو همون فرشته نجاتی که یه روز میای و نمیذاری من بمیرم
من همون بدون ماهم که حتی ستاره هم ندارم
تو همون ماه و ستارم که با تو دیگه هیچی کم ندارم
دستامون اگر که دورن دلامون که دور نمی شه
دل من جز با دل تو با دلی که جور نمی شه
تو می خوای مرمر قلبت آب شه با گرمای عشقم
دلت از سنگه عزیزم سنگی که صبور نمی شه
فاصله ها !فاصله ها !درد منو نمی دونید
فاصله ها !فاصله ها !اونو به من برسونید
بردن اسمتو از یاد کاریه که خیلی سخته
اسم تو نقش یه قلبه که تو آغوش درخته
تو دلم همیشه جاته همیشه دلم باهاته
یاد من هر جا که باشی مثل سایه پا به پاته!
فاصله ها !فاصله ها !دردمنو نمی دونید
فاصله ها !فاصله ها !اونو به من برسونید ...
تن رود، همهمه ی آب، من پر از وسوسه ی خواب
واسه رویای رسیدن، من بی حوصله بی تاب
میونه باور و تردید، میونه عشق و معما
با تو هر نفس غنیمت، با تو هر لحظه یه دنیا
با تو پر شور و نشاطم، تو هیاهوی نگاتم
تو یه آواز قشنگی، من تو آهنگ صداتم
مثه خنده رو لباتم، مثه اشک رو گونه هاتم
تو رو می بوسم و انگار، شاعر شعر چشاتم
دشت پونه های وحشی، رنگ التماس و خواهش
موج خاکستری باد، شعله ی گرم نوازش
بیا گل واژه ی عشقو با تو هم صدا بخونم
تو رو دوست دارم و ای کاش تا ابد با تو بمونم
نمیدونم چرا هر جا رسیدم
تو قبل از من از اونجا رفته بودی
تو دوسم داشتی همیشه از دور
ولی چیزی به من نگفته بودی
شلوغه دورم اما بی تو دنیام
دوباره ساکت و دلگیر میشه
نمی دونم چرا قطار میره
همیشه واسه گفتن دیر میشه
آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن
منو از این دلخوشیا ، آرامشم ! جدا نکن
من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم
واسه بودنه کنارت تو بگو، به هر کجا پر می کشم
منو توی آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربون تو منو به آتیش می کشه
نوازش دستای تو عادته ترکم نمی شه
فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بذار
به پای عشق من بمون ، هیچ کسو جای من نیار
مهر لباتو روی تن و روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من
BYE BYE GOLAM
سلام عشق قشنگ ومهربون من!
منم مجنون کسیکه با نام تو جان گرفت وزندگی را در چشمان تو معنا کرد!
منم عاشق تو،کسیکه برگهای سرنوشت را با تک تک واژهای گوش نواز وطنین دل نشین کلامت ترسیم کرد...
منی که اولین بار وجودم از عشق تو گر گرفت ...اولین نگاه، اولین احساس... یادت هست!!
تمام لذت وخوشی دوران کودکیم با تو ونگاهت بود که هر لحظه آتش عشقم را شعله ورتر می کرد،من باصداقت وایمان کامل،تو را وقلبت را پذیرفتم وبدان تا زمانی که جان در بدن دارم هم چنان دوستت خواهم داشت وخدا که شاهد تمام لحظه های من وتو بوده است خوب می داند که من چه اندیشیده ام وچقدر تو را دوشت داشتم!
من آنقدر تو را دوست دارم که وقتی می بینم آرامش تو بی من تامین می شود ازدل ووجود خودمی گذرم تا تو خوشبخت زندگی کنی!
محبوب نازنینم!فقط بدان قلب آدمی با یک نفر تکمیل می شود وبا یک نفر به آرامش درونی می رسد نه با چند نفر!
دیروز های من روزهایی بود که احساس غرق شدن در مرداب دوست داشتن را داشتم اما خوشحالم که تو ذره ای از دوست داشتن وعشقم نسبت به خودت را در چشمان همیشه بارانی ام وسکوت همیشگی ام ندیدی،نفهمیدی ونشنیدی شاید باور آنکه من هم تو را دوست دارم برایت محال بود
مثل همیشه با اشک چشمان همیشه ترم ولرزش دستانم در برابر نام بزرگت در قلب کوچکم می نویسم...
دوستت دارم
ایکـــه داری به دل ولایت عشق! گوش کن تا کنـــم حکایت عشق
مقصد است وبود ما عشق است آفرینــش بود نهـــــــــایت عشق
عشق باشد دلیــــــــل روشنایی کـــــه دلم یافت از جلایت عشق
عشق باشد امیـــــــد زنده شدن من شــــدم زنده از کفایت عشق
عشق باشد دلیـل کـــون و مکان کائنات جمـــله در رضایت عشق
عشق باشد قـــرینه یی به هدف بی هدف کی سزدحمایت عشق
عشق باشد چـــراغ گمشده گان نور مهــــــــتاب از سرایت عشق
"سائسا"! مست بودم و بی خود بشنیدم چنیـــــــن حکایت عشق
عشق آمــــــــــد برای آزاده
بنده محروم ازحمایت عشق
گوش دل باز کن کــــــــه ساز آید نغمــــه از کشور حجـــــــــاز آید
رهبر عاشـــــقان و سرور عشق پرچــــم افـــراشته چو باز"1" آید
آید آنکو که شـــــرح عشـــق کند عشق را مـــــــــــرد سرفراز آید
آید آن اوستاد مکـــــــــتب عشق عاشـق عشـــق و عشق باز آید
بهر جانبازی و وفــــــــــــــا داری در صف عشـــــــــق، یکـه تاز آید
شاه عشـــــــــاق دیده بگشوده دلی پرسوز و با گــــــــــــــداز آید
آید آنکو کــــه درس عشق دهــد عشق را همـــــــــــــــدم نیاز آید
چنگ و عــــود و نی و دف و بربط همه را راست کن کـــــه ساز آید
شمـع و نقل و می و گل و ریحان هــــــــــــــــمه آراسته به ناز آید
چونکه مولودِ عشق شدبه جهان مطرب خوشنــــــــــــوا به راز آید
عشق آمــــــــــد برای آزاده
بنده محروم ازحمایت عشق
می نویسم، می نویسم از تو
تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت
گریه این گریه اگر بگذارد
با تو از روز ازل خواهم گفت
فتح معراج غزل کافی نیست
با تو از اوج غزل خواهم گفت
می نویسم همه ی هق هق تنهایی را
تا تو از هیچ، به آرامش دریا برسی
تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی
به حریم خلوت عشق تو تنها برسی
می نویسم می نویسم از تو
تا تن کاغذ من جا دارد… مینویسم همه ی با تو نبودن ها را
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری
تا تو تکیه گاه امن خستگی هام باشی
تا مرا باز به دیدار خود من ببری
می نویسم می نویسم از تو
تا تن کاغذ من جا دارد.
دوســـــــــــــتـ دارم راضــــــــــــیـــــــــــه جــــونـــــم.
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
ورنه دور از نظرت کشته هجران بودم
زنده می کرد مرا دم به دم امید وصال که نه
در بادیه ی خارمغیلان بودم
بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
سعدی از جور فراقت همه روز این می گفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
نه فراموشیم تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم
از ذکر تو خاموشی بود
فرستنده:دوست خوبم شیدا
در عشق اگر عذاب دنیا بکشی با اشک به دیده طرح دریابکشی تا غربت من هزار فرسنگ باقیست تنها نشدی که درد تنها بکشی.
به خاطر بسپار زندگی یک اسم نیست زندگی واقعا یک فعلی است در حال شدن،عشق نیست عاشق شدن است.
بسی گفتند:دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست!ولی؟ما دلب ه او بستیم و دیدیم که این زهد است؟اما نوشداروست.... تقدیم به فروغ عزیزم عاشقی را شرط اول ناله و فریاد نیست تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست عاشقی مقدور هر عیاش نیست غم کشیدن صنعت نقاش نیست.تقدیم به فروغ بابا
آدم ها به هم گل می دهند چون معنای حقیقی عشق را در گل ها نهفته است.کسی که بکوشد صاحب گلی شود پژمردن زیبایی اش را هم خواهد دید اما اگر به همین
بسنده کند که گلی را در دشتی بنگرد همواره با او خواهد ماند چون آن گل با عصر هنگام با غروب خورشید با بوی زمین خیس و با ابرهای افق آمیخته است.
خاکستان قلب ام
هنوز به امید پایمال قدم هایت می تپد ....
شکسته ام
در این شب های بی چراغ
بیا نور چشمان تارم
زان شبی که سرودی
خداحافظ برای همیشه
نشسته ام
چشم براه چشمانم همیشه
بهار و بی بهار بی تو
در زردی دستانم خزانم همیشه
دلم را
در نی لبکی سوخته دمیدند
می دمد از دلم
دود و آهی هر دم پرواز تا تو همیشه
بیا
در کوچه باغ خاطره ها
قدمی با هم بگرییم
که از کوچ پرستو ها
آه ... خدا داند
دلم مالامال اندوه است همیشه .......
زیر بـاران با یاد تو میروم
بـه دنبال جای پـای تـو
تـو را مـی پرستـم من شـبانـه
بـرای بـا تو بودن صادقـانـه
بـه تودل بستـم من شاعرانه
اما افسـوسازدرک زمانه
چه زیباست راز زمانه
اگرزندگی باشد یک ترانه
آرزوی من اینست
که دو روز طولانی
درکنار تو باشم فارغ از پشیمانی
آرزوی من اینست
یا شوی فراموشم
یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم
آرزوی من اینست
که تو مثل یک سایه
سر پناه من باشی
لحظه تر گریه
آرزوی من اینست
نرم و عاشق و ساده
همسفر شوی با من در سکوت یک جاده
آرزوی من اینست
هستی تو من باشم
لحظه های هوشیاری مستی تو من باشم
آرزوی من اینست
تو غزال من باشی
تک ستاره روشن در خیال من باشی
آرزوی من اینست
در شبی پر از رویا
پیش ماه و تو باشم
لحظه ای لب دریا
آرزوی من اینست
از سفر نگویی تو
تو هم آرزویی کن
اوج آرزویی تو
آرزوی من اینست
مثل لیلی و مجنون
پیروی کنیم از عشق
این جنون بی قانون
آرزوی من اینست
زیر سقف این دنیا
من برای تو باشم
تو برای من تنها
پروردگارا، مهربانا ...
مرا در آغوش امن خود بگیر و با من حرف بزن
مرا سرشار از آرامش خود کن
مرا در نور خود شستشو بده
بیهودگی سایه ها، نارضایتی ها، آرزوها، آزردگی ها، افکار نابجا
و هر آنچه را تصور میکنم خودم ساخته ام
و مرا از تو جدا کرده است به من نشان بده
من به آن محتاجم
تا خود را آنگونه ببینم که تو مرا میبینی
تا خود را آنطور بشناسم که تو برای همیشه مرا آنگونه شناخته ای
تا خود را آنجا پیدا کنم که تو آنجا باشی و من
در عشق تو، در آغوش تو، در خانه ی امن تو
و هر زمان کنار تو احساس امنیت کنم
آری...
مرا دگر تابی نیست، قراری نیست
دوباره دلتنگم...
حتی بیشتر از گذشته ها
ولی این بار، دگر دلی برای شکسته شدن نمانده
و غروری برای به باد دادن نیز،
مرا به سرای آرامش نپذیرفت.
دیری نپایید که مرا از آن پیله کوچک شادمانی ام بیرون راند.
دوباره در طوفان سرگردانم، دیگر پناهی نیست
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه