ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دروغ می گفت:
دیگری را دوست می داشت. بارها گفتم دوستم داری ؟
گفت: آری تا دیری خاموش بودم. ولی تا چندی بعد از پا افتا دم وگفتم: راست بگو تو را خواهم بخشید.
آیا دل به دیگری بستی ؟
گفت: نه! فریاد زدم بگو راستش را هر چه هست تو را خواهم بخشید و از گناهت هر چه سنگین تر باشد
در خواهم گذ شت ......
عاقبت با آرزوی فراوان پیش آمد و گفت : مرا ببخش.........
دیگری را دوست دارم .
گفتم: حالا که سالها ست تو به من دروغ می گفتی
این بار هم من به تو دروغ گفتم : تو را هرگز نخواهم بخشید.