شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

اعتراف می کنم ...

 

 

هنـــوز هـــــم شـــب های پاییزی

 

زیر چشمی به آسمان تاریک نگاه می کنم

 

و به چراغ های ریزش زل می زنم

 

شاید تو را میان آنها

 

دوباره ببینم ،

 

اعتراف می کنم ...

 

هنـــوز هـــــم شـــب های پاییزی

 

بوی تو و نفس هایت را

 

و تمام خاطراتت را

 

با تــمام وجـود

 

داخل ریه هایم می کشم

 

و بازدم ها را قورت می دهــــم

 

تا بیرون نرود

 

نه خاطراتت و نه افکارت ...

 

اعتراف می کنم ...

 

اعتراف می کنــــم ...

 

کـــه هنــــــوز ...

 

هنوز هم شبهای پاییزی

 

به تـــــو و بـه نـــگاه تـــو معتـــادم ...

به تو تقدیم میکنم تمام احساسات دورنم را که مشتاقانه تو را طلب میکنند .

 

 به تو تقدیم میکنم لحظه لحظه های دلتنگی ام را که به وسعت تمام روزهایی

 

 است که بی تو سرکردم . و به تو تقدیم میکنم عشق را که در تپشهای قلبم و

 

 دراشتیاق چشمان همیشه منتظرم یافتم .

 

 این ارزشمندترین هدیه من به توست گوشه ای از قلبت پناهش ده و با

 

 خورشید مهربانی ات نگهبانش باش. همیشه در خاطرم خواهی ماند .

کسی چه می داند

 

شاید ، این قدر

 

همدیگر را دوست نمی داشتیم

 

اگر از دور به تماشای روح هم نمی نشستیم

 

کسی چه می داند

 

اگر آسمان ما را جدا نمی کرد

 

شاید این قدر

 

به هم نزدیک نبودیم ! 

  

 

آن گاه که چشم بسته

 

روی طنابی که یک سرش در دست تو بود

 

بند بازی می کردم

 

دریافتم که همیشه در عشق ...

 

مساله اعتماد بوده است میان چشم های بسته من

 

 و  دست های لرزان تو !!!

 

 

گفتند ستاره را نمی توان چید ... و آنان که باور کردند ...

 برای چیدن ستاره ... حتی دستی دراز نکردند ...

 اما باور کن ... که من به سوی زیباترین و دورترین ستاره دست دراز کردم ...

 و هر چند دستانم تهی ماند ... اما چشمانم لبریز ستاره شد .

 

 

اعتراف مـــی کنم ... ادامه مطلب ...