شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

نامه

نامه ...

نامه...

نامه
ی تو چقدر زیبا بود
نامه
ی تو چقدر زیبا بود
هر
خطش را سه مرطبه
خواندم
بعد
آنرا به روی یک
دفتر
تا
نخورده قشنگ
چسباندم
نامه
ی تو چقدرخوشبو
بود
بوی
گلهای رازقی می
داد
حرفهایت
هنوزهم طعم عطر پاییز عاشقی
میداد
گفته
بودی عجیب
دلتنگی
دل
من هم برای تو تنگ است
پیش
من هم غروب غمگین
است
پیش
من هم طلوع کم رنگ
است
خوشم
آمد چقدر
دانایی
خوشم
آمد چقدر
دانایی
حالی
از حال من
نپرسیدی
ولی
از پشت قاب دلتنگی
زردیم
را چه زود
فهمیدی
یاس
زرد دو خانه
آنورتر
داشت
دیشب تو را دعا میکرد
تشنه
بود و نبودی و او داشت التماس پرنده ها
میکرد
گفته
بودی ز غیبت باران باز هم درد مشترک
داری
تا
بخواهی شقایق
تشنه
گل
سرخ پر از ترک داری
دوریت
کار دست من
داده
فاصله
که میان ما کم
نیست
هیچکس
روزگار و اقبالش مثل ما بی نشان و مبهم نیست
فکرت
اینجا میان گلدان
است
جلوی
چشم
آرزوهایم
تو
خودت را به جای من
بگذار
تو
خودت را به جای من
بگذار
تو
دلت سوخت من چه
تنهایم
سالها
میشود که با عکست توی این شهر زندگی
کردم
با
یکی دو تماس کوتاهت ماهها رفع تشنگی کردم ولی آخر چقدر
بنشینم
نامه
ای حرف روشنی چیزی
گل
خشکی میان این کاغذ که به آن وعده ای
بیاویزی
بنویس
از خودت از این نامه
دو
سه خط مختصر فقط
فهرست
فقط
اینبار خواهشی
دارم
عکس
تازه برای من بفرست

بنویس
از خودت از این نامه
دو
سه خط مختصر فقط
فهرست
فقط
اینبار خواهشی
دارم
عکس
تازه برای من بفرست


بازم نیومدی...

بازم نیومدی...عاشق و مجنونت شدم ناخوانده مهمونت شدم کلی پریشونت شدم اما بازم نیومدی قهوه فنجونت شدم شمعه تو شمعدونت شدم خاکه تو گلدونت شدم اما بازم نیومدی برفه زمستونت شدم رسوا و حیرونت شدم چیک چیکه ناودونت شدم اما بازم نیومدی آفتاب و بارونت شدم اشکای لرزونت شدم عطره گلابدونت شدم اما بازم نیومدی ماهه تو ایونت شدم خراب و ویرونت شدم گله گلستونت شدم
اما بازم نیومدی سه ماه تابستونت شدم الوند و کارونت شدم دشتای ایرونت شدم
اما بازم نیومدی دنا و هامونت شدم نزدیکتر از جونت شدم رگت شدم خونت شدم اما بازم نیومدی
خادم و دربونت شدم اسیره زندونت شدم گلابه کاشونت شدم
اما بازم نیومدی یه جوری مدیونت شدم سنگه خیابونت شدم راهیه میدونت شدم
اما بازم نیومدی تو سختی آسونت شدم تو دردا درمونت شدم ناجیه پنهونت شدم
اما بازم نیومدی لباس و سامونت شدم سارقه ایمونت شدم چشمای گریونت شدم
اما بازم نیومدی لبای خندونت شدم گشنه شدی نونت شدم آبه فراونت شدم
اما بازم نیومدی همیشه ممنونت شدم من نی چوپونت شدم آب تو بیابونت شدم اما بازم نیومدی شعرایه ارزونت شدم عمری غزل خونت شدم تسلیمه قانونت شدم اما بازم نیومدی گشنه مژگونت شدم هلاکه چشمونت شدم رفتم و قربونت شدم اما بازم نیومدی...


بارون

همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیاد!؟
لیلی مرد از غم دوری چرا مجنون نمیاد!؟
روی ماهش کجا پنهون شده رفته کجا!؟
چرا از اونور ابرا دیگه بیرون نمیاد!؟
نیتت رو واسه فال قهوه کردم ولی حیف
عکس اون چشمای قشنگ توی فنجون نمیاد
من و کشتی تو با این خنجر دوریت عجبه
چرا از این دله دیونه یه کم خون نمیاد!؟
مگه تو بیخبری موم رو پریشون میکنم
دل تو واسه مویه پریشون نمیاد
دل تو ازبس سفید و لطیفه مثل برف
از خجالت تو برفی تو زمستون نمیاد
تو دلم فقط یه بار مهمونی بود تو اومدی
درا رو بستم از اون وقت دیگه مهمون نمیاد
صدایه بارون قشنگه به شیشه که میخوره
اما با غم نجیب روی ناودون نمیاد
دو سه بار واسط نوشتم مثه آیینه میمونی
تو یه بار جواب ندادی چرا شمعدون نمیاد
عمریه اسیرتم اسیر اون چشمای ناز
یه ملاقاتی واسم یه بار تو زندون نمیاد
نمیگه کسی واسه مرمتش فکری کنیم
هیچکسی سراغ این کلبه ویرون نمیاد
زندگی بزیه شطرنج و من منتظرم
طرف مقابلم ولی به میدون نمیاد
گاهی وقتها اینقدر آب و هوام ابری میشه
که قد اشکای من از رود کارون نمیاد
گاهی وقتا با خودم میگم شای میخواد ذوق بکنم
اما معلومه نخواد بیاد که پنهون نمیاد
اونکه برای دیدنش ستاره میچینی اهل نازه
پس با یه خواهش آسون نمیاد
تو نامه آخری کلی دلیل اورده بود
مثلا چون تشنه اند یاسایه تو گلدون نمیاد
لااقل کاش راستشو برای من نوشته بود
کاش واسم نوشته بود به خاطر اون نمیاد


ادامه مطلب ...