ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گفتمش : دل می خری ؟
برسید چند؟
گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !
خنده کرد و دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای بایش روی دل جا مانده بود ......
خلوتم را نشکن .
تقدیم به تمام عاشقان
خلوتم را نشکن
شاید این خلوت من کوچ کند
به شب پروانه
به صدای نفس شهنامه
به طلوع اخرین افسانه
و غروبی که در ان
نقش دیوانگی یک عاشق
بر سر دیواری پیدا شد.
خلوتم را نشکن
خلوتم بس دور است
ز هوای دل معشوق سهند
خلوتم راه درازی ست میان من و تو
خلوتم مروارید است به دست صیاد
خلوتم تیر وکمانی ست به دست سحر
خلوتم راه رسیدن به خداست
خلوتم را نشکن
خواب نروند دیدگان گر یادم آید رفتنت کاش می شد قلب زارم وصله ای بر دامنت
در فراقت سهم دیده سیل اشکی بیش نیست کور می گرد، علاجش نیست جز برگشتنت
شکست عشقی 2درسایت محمد جانبلاغی
شبی را گفتمش با بی قراری
که غیر از من کسی را دوست داری
دوپلکش از خجالت بر هم افتاد
میون گریه هایش گفت آری
+ نوشته شده توسط محمد در سه شنبه بیست وششم خرداد1388|لینک ثابت | ارسال نظرات |ارسال پیام|