ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست
ه.ا.سایه
می ترسم که شاید این جمله درست باشه که میگه ....اگه یه کسی بدونه که عاشقشی اونوقته که برای همیشه ازدستش میدی
نه خدا جون بهم بگو که حقیقت نداره
تنهایی خیلی سخته
وقتی اونو در خواب میبینم میخوام در اغوشش بگیرم که با دیدنش اشکام دونه دونه از چشمام روی پاهاش میریزه
تا حالا براش تب خیلی کردم نمیدونم اون چی؟
من تمام احساساتم گذاشتم روی قلب مهربونش
نمیدونم اون با من چه خواهد کرد
هر چه هست میدونم اون خورشی احساس چون اون میتونه مادر بشه
میخوام تو این وبلاگ اون قدر براش بنویسم که بتونم احساساتمو پرورش بدم
اسم این وبلاگو میخوام از دل تنها بگذارم
دل عاشق
دلنوشته هایم برای همسر نادیده ام
مینویسم فقط برای تو ای که هنو ندیدمت
هر چه هست میدانم انقدر دلت پاک است که هنوز تو را ندیده دلم را عاشق کرده است
نوشته شده توسط محمد | چاپ یادداشت | 0 نظر
باران قشنگ است اما تو ان را افریدی
پروردگارا بارانت را دوست دارم
بسیار زیباست
تو خود زیبا تری
نه ...نباید با باران مقایسه کرد اما درحیرتم از این ایت تو
همه چیز ایت تو حتی چشمی که باران را میبیند و دلی که صدای باران را میشنود
و صبحی که ان روز بارانیست چه زیباست
پروردگارا هر شب پرده ی الونک خود را کنار میزنم تا سحر ابر های بارانی تو را ببینم
تصور کن...
حتی اگر تصور کردنش سخت باشه
تصور کن
چشمانت را ببیند و نوشته هایم را ببین
و با همان چشمان بسته اینان که خواهم گفت را درک کن
زمستان
یک صبح زمستانی
صبحگاه خورشید نیست
هوا بارانی ولی باران نمیبارد
یاد همان روز افتادم که دوست میداشتم انروز در راه مدرسه هیچ گاه به مدرسه نرسم
چه زیبا بود
اما فنا پذیر
تو زیبایی اما فنا ما پذیر
قربان تو ای خدای نازنین که که زیبایی هایی که افریدی
مرا اماده میکند تا تو را ببینم
اری
انان باران میبینندو مباران اما تو شاید باران ببینی اما خدارا
شاید توانست درک کرد
خدایا زمستان از در زندگی کوتاه من کمکم دارد دور میشود
اری
صدای قدمانش از دور میاید و همین طور کمرنگ تر میشود
خدایا همانگونه که به زمینت بهار میبخشی به دلم بهار ببخش
نوشته شده توسط محمد | چاپ یادداشت | 0 نظر
می ترسم که شاید این جمله درست باشه که میگه ....اگه یه کسی بدونه که عاشقشی اونوقته که برای همیشه ازدستش میدی
نه خدا جون بهم بگو که حقیقت نداره
تنهایی خیلی سخته
وقتی اونو در خواب میبینم میخوام در اغوشش بگیرم که با دیدنش اشکام دونه دونه از چشمام روی پاهاش میریزه
تا حالا براش تب خیلی کردم نمیدونم اون چی؟
من تمام احساساتم گذاشتم روی قلب مهربونش
نمیدونم اون با من چه خواهد کرد
هر چه هست میدونم اون خورشی احساس چون اون میتونه مادر بشه
میخوام تو این وبلاگ اون قدر براش بنویسم که بتونم احساساتمو پرورش بدم
اسم این وبلاگو میخوام از دل تنها بگذارم
دل عاشق
دلنوشته هایم برای همسر نادیده ام
مینویسم فقط برای تو ای که هنو ندیدمت
هر چه هست میدانم انقدر دلت پاک است که هنوز تو را ندیده دلم را عاشق کرده است
نوشته شده توسط محمد | چاپ یادداشت | 0 نظر
هر چه از عشق شنیدی کم شندیدی باز هم گر بشنوی کم شنیدی
زندگی زیباست تا وقتی که
هم عشق داری هم خدا را
و خدا را بیش تر
و چه بهتر که هم عشق تو به خدا و هم عشق تو به خدا و هم عشق تو به خدا باشد
اینو تو نظرات برام گذاشته بودن حرف خودم نیست ...
ناتانائیل...خدارابا خوشبختیت مسنج...
دیگر نمیتوانم سپاسگذار خدا باشم که مرا آفریده
مرا که اگر نمی بودم
نمی توانستم از او بخواهم که نباشم....
سلام بر عاشقان دلخسته
از صدای باد به گوشم میرسد
ندایی از جانب بهار
به عاشقان دل تنها
بهار نزدیک است
انان که انتظار شب های بهاری را میکشند کمی دگر صبر کنند
به ایستگاه بهار چیزی دگر نماده
خود را اماده کنید
شبهای بهاری برای کسانی که عاشق دل تنها هستند زیباست
زیباست که مهتاب از پنجره اتاق روی فرش بیافتد
و تو یک نظر به ماه کنی و یاد او...
او کیست؟
انکه اگر بود با بودنش لبانمان هم چنان گرم بود اخر بهار زمستان است برای لب ها
باید لبی لب دگر را در آغوش گیرد تا سرما نخورد
زندگی این است
وقتی خوش است که یاد خدا در ان باشد وگرنه باید پی آرامش دل بگردی
شاید بیابی شاید نه
در این مورد جوینده نباید ارامش را بیابد بلکه باید خدا را تا به ان ارامش هم برسد
اخر مگر نمیدانی که ارامش زیر سایه خداست
من عاشقم