شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

امسال  می خواهم تولدم را جشن نگیرم
می گذارم همه بفهمند چقدر دل تنگم 
می دانی چرا معشوقه از عاشق می گریزد ؟ 
شاید هر که را عاشق است بی عقل می پندارد 

آن زوج خوشبخت را می بینی؟ به توافق جالبی رسیده اند:
مرد به جای زن می اندیشد و زن به جای مرد حرف می زند

 می دانی چرا پرندگان از مترسک نمی ترسند؟
شاید هر که را مصلوب است مسیح می پندارند 

آن قدر دور خودت می چرخی
تا درجمع زنان آرام شوی،
اما تو که زن نیستی ،
پس باز دور خودت می چرخی
آنقدر تا نگویند
که تو دیگر مرد نیستی 

دوستش می داری آنکه فکرت را هم نمی کند


در زندگی همیشه پشت در های بسته چیزی ترسناک در می زند

چه کسی جرات می کند آن در را باز کند؟ 

 

تو ازسخاوت آسمان و صداقت دریا، آکنده‌ای... مرا به مهمانی نگاه زلال و کلامت دعوت کن...  

کسی با سکوتش،

مرا تا بیابان بی انتهای جنون برد

و او با نگاهش،

مرا تا درندشت دریای خون برد ... 

عشق هدیه ای نمی دهد مگراز گوهر ذات خویش وهدیه ای نمی پذیرد مگراز گوهر ذات خویش عشق نه مالک است ونه مملوک، زیرا عشق برای عشق کافی است. من مسافرم ای بادهای همواره ! مرا به وسعت تشکیل برگ ها ببرید ... فردا چه بار خواهد آورد برای آن سگی که از فرط حرص واحتیاط استخوانهای خود را در میان شنهای بی نشان پنهان کرده وهمراه زائران شهر مقدس در سفر است؟!... از اینان چه می توانم گفت جز آنکه آنها نیزدر آفتاب ایستاده اند اما پشت به خورشید کرده اند؟ آنها تنها سایه خود را می بینند و سایه آنها قانون آنهاست. لاجرم آنکس که بالاتر نشست استخوانش نرمتر خواهد شکست!!... یادمون باشه خیلی وقت ها خوشبختی؛ توامن وامان همین لحظه است که توروزمرگی زندگی، مثل یه عادت، روی ارزش بی اندازش غبار فراموشی نشسته. یادمون باشه خیلی وقت ها خوشبختی؛ توامن وامان همین لحظه است که توروزمرگی زندگی، مثل یه عادت، روی ارزش بی اندازش غبار فراموشی نشسته. از رفتن به اعماق نترس!سفر به درون با یک پرسش آغاز می شود. "آیاخودم رامی شناسم"؟ یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق زهر بی سروسامان نکنیم ای کاش از تارنفس پرندگان عاشق در کالبد من دمیده می شد تا به رهایی وعروج برسم. ای کاش می توانستم تمام ذرات خاک را لمس کنم وبه تمام موجودات بفهمانم که زندگی .بایاداوچه زیباست ولحظات شب راتا صبح برای اوزنده کردن چه پرمعناست ...گاهی وقت هاسکوت رساترازفریاداست وآن سکوت،خداست نهایت عشق خداست،دوست داشتن اوزیباست نیازی که درنهایت، .عشق است وصدایی که درنهایت،خاموشی است ...عشق الهی تاابددرریشه وذات من همانندفریاداست امافریادی خاموش وعشق اگرالهی باشدکلام دروصفش قاصر خدایا؛ ذهنم پریشان است، قلبم بی قراراست، افکارم شوریده اند ودرمانده ام. پس رشته زندگی ام را به دست های امن تو می سپارم آنگاه توفان می خوابدوآرامش تو، حکم فرمامی شود

دوستت می دارد آنکه فکرش را هم نمی کنی....