شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

خلوت تنهایی

درتمام لحظه هایم هیچ کس خلوت تنهاییم را حس نکرد *** آسمان غم گرفته هیچ گاه برکه ی طوفانی ام را حس نکرد *** آنکه سامان غزلهایم از اوست ، بی سر و سا مانیم را حس نکرد *** سر به روی شانه های مهربانت می گذارم *** عقده ی دل می ستایم ، گر یه ی بی اختیارم *** شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم *** با تو بودن را برای بی تو بودن دوست دارم

بنویس
خاطرات آینده را
و مقدر کن احتمال دیدارمان را
در قیامتی نزدیک
طوری که هیچ یادم نیامده باشد
طوری که هیچ یادت نیامده باشد بنویس
نام کوچکم را بزرگ
درست کنار نام خودت
و در خاطرات آینده
مصور کن
آفتاب بمانی

 

تو به من خیره شدی تو که با نگاهت در شعر من سوختی از طپش تنهایی سکوتم بر تو خیره شدم آن زمان که تو را از بر خواندم در ذهنت تیره شدم به شکل خاکستری شعرهایم در نگاهت پاک شدم در نفسهایت حذف شدم من که در هر ثانیه با تو ثبت شدم اکنون در بادم مثل شعله ای در باد بی یادم من تو را از بر خواندم من که در شعرم تو را همدرد خواندم در نگاهت ردپایی از نفرت درک کردم در گرمای تنت لذت هوس را لمس کردم در حضور دردم حضورت را حس نکردم همین لحظه بود که تو را از شعرم حذف کردم لحظه ای رسیده است از نوع حسرت ها فرصتی ازفاصله ها زمانی به شکل خاطره ها به دیروز خیره می شوی تکرارش می کنی این تکرار ترس از فرداهاست ترس از خاطره هاست دیروز را از بر کن فردا را پر پر کن که فردایی نخواهیم دید که فرداها همه بی بنیادند دلم تنهاترین دلهاست اینجا که از دست رفاقت تیر خورده دلم با پای خسته لنگ لنگون تن زخمی شو از کوی تو برده قدیما مونس و یارش تو بودی ولی حالا دلم تنها ترین ... چه خوش بودم به حرفهای دروغت که عشق من پناه آخرین