شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

سبوی عشق

 حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار 

                                           او خانه همی جوید و من صاحب خانه

 

٢٩/ ١/٨٨  ساعت ١۶ ترمینال ١ فرودگاه مهرآباد

انتظاری غریب برای پروازی غیر قابل تصور، خیل مشتاقان زیارت حرم

نبوی و کعبه و فرودی نه با پا که با دل به حریم پیامبر مهر و مهربانی و

بقیع همیشه خاموش و ساکت با تمام غربتش آنهم در زیارتی شبانه

خاموش تر از صبح ها و عصرهایش و تداعی گر پذیرایی گرم متصدیان

زبونتر از امیران سعودی در فرودگاه مدینه

       

گنبد سبز و منور نبوی و چشمانی تر از اشک شوق دیدار و بیعتی مجدد

و شرمسار از گناهان پی درپی در پیشگاه مرد جاویدی که برای

رستگاری امتش رنج ها و مشقتهای طاقت فرسای عرب جاهلی

 را به جان خرید و هیچ نگفت

بی آنکه قدر دانی جز علی (ع) و آل علی داشته باشد

و امروز در مهد تشیع غریبانه و مخفیانه باید بر رسول ا... وخاندانش

گریست خاندانی که مزار مادرشان بی نشان و زینت بارگاهشان تلی

خاک و قطعه ای سنگست، ناله سردادن در غم و غربتشان گناه و جرم

و سلام بر آنان شرک است،

مدینه در پشت تمام شکوه و جلالش عاری از اسلامی که خمینی،

 ابر مرد عصر غیبت، آن را ناب محمدی می خواند  

در نظر اسلام پرداز وهابی اسلام استو و اعتدل و گوش دادن به قرائت

قرآن با پاهای باز در نمازهای پی در پی و جبری و محصور و زندانی در

لابه لای ریشی بلند و ژولیده و دستی به سینه آویزان که این سنت

شیوخ سقیفه است و نه رسول خدا.

چهره هایی کریح و تیره که مجبوری دوشادوش آنان به نماز بایستی به

احترام ٢٣ سال نبوت، ٢۵ سال سکوت و تحمل رنج وراز داری آبار علی،

٢۶١ سال رنجیر و نمناکی سیاه چالها ، سم وشهادت عصمت پیامبر

و ١١۶٩ سال غیبت به امید طلیعه فجری که حامل ظهور باشد

که ما در حسرت گشایش رمز ٣١٣ یار وامانده ایم 

          

در بقیع هستیم در کنار تربت امامان مظلوم برخی قبر مادر قمر بنی

هاشم، قبر ام البنبن را سراغ می کنند، واقعا نمی دانم فداکاری

سیدالشهدا و اصحابش چه بردل شیعه آورده که در مدینه هم کربلا را

می جویند به انگشت آن دورها را که حق ورود به آن را نداریم به

همدیگر نشان می دهیم و می گویم قبر مادر ابوالفضل ، قبر مادر

سقای کربلا آنجاست و همه منقلب از بقیع دل را به بین الحرمین کربلا

پرواز می دهند.

 

از قبا ، ذو قبلتین ، فتح ، احد ، غمامه و مباهله و داستانهای تلخ و

شیرینش دل می کنی و تنها بهانه ی دل بریدن از روضه و آستان بقیع

میقات است 

به شجره می رسیم به میقات به رسم آن روزی که تنها درختی بود

و پیامبر احرام کرد هیچ کس را نمی توانی تشخیص بدهی فقیر و

غنی همه حوله بر دوش بانگ تلبیح سر می دهند همه یکسانند و

به هیچ چیز دنیوی نمی توانی فخر بفروشی به یاد روزی که سرگردان و

حیران در اقیانوسی از انسان هیچ فریاد رسی نخواهیم داشت و شاید

لبیک امروزمان یاری رسان آن روز باشد پس :

لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک  

      

 پا در سفر مکه مکرمه می نهیم تمام راه را در ظلمت شب در مرکبی از

جنس فلز می شکافیم و می رویم و گوشمان شنوای نوای خوش

حاج اکبر نوری است که توسل می خواند و خستگی را خسته کرده،

بی آنکه لبش را از لبخند دور ببینی سالهاست این راه را در راه خدا

طی کرده و چه مسرور و خوشحالم از همسفری با او که ایمان

در افق چهره اش پیداست و چه زیبا توصیف گر صحنه ها و روایتهاست

این مرد با اخلاص سفر عشق .

عاشق ولی بقیه ا... است و برایم چنان از آن بزرگ مرد خاطره ها

و حماسه ها از خمینی کبیر می گوید که از شدت شعف به خود

می لرزم و می بالم و حیران به او می اندیشم که ای کاش در میانمان

بود و نیست 

 

بامداد شنبه ۵/٢/٨٨

 آستان رفیع کعبه را ناباورانه دوباره می نگرم

باید اشک بریزم از بیشماری گناهانم ولی از خوشحالی دیدار مجدد

مات و مبهوط به دریای رحمتش متعجب می اندیشم و سجده شکر بجا

می آورم آخر من روسیاه کجا و آستان بوسی کعبه کجا،

مالک یوم الدین برای آن روز، دل به رحمت بی پایانت بسته ام...

همچون خسی در حریم کبریایش طواف می کنم، زیر لب صدایش میزنم

و سر افکنده تر از همه اشک می ریزم که: 

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادن  

                                   که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی

           

خدایا قاصرم از شکر بی کران نعمتها و رحمتهایت و شرمنده از

این قصور بی پایان

 

سه شنبه ٨ / ٢ / ٨٨

 چگونه باید قبول کرد اینجا می باید بارگاه بانوی اسلام وقاسم

ابوالقاسم باشد ونیست اینجا باید محل عبادت و استجابت دعا باشد

اینجا آرامگاه نوادگان ابراهیم خلیل ا... است

اینجا پدر شیر خدا آرمیده و امروز با شرمساری آنرا به هم نشان

می دهیم و چه غم انگیز اینجا را قبرستان ابوطالب می نامیم

و غربت اسلام را در مهد آن نظاره گر هستیم

      

بعد از آن چشم به سرزمینی می گشایم که هنوز برایم رازی

نهفته است و به روزگاری می اندیشم که عرفات و منی و

مشعر الحرام را در ذی الحجه لمس کنم و راز و رمزش را درک کنم

و حظ آنرا بچشم 

 

چهارشنبه  ٩ / ٢ / ٨٨   

 پا در راهی دشوار می نهیم

در چند قدم اول سختی راه آنچنان توانمان را می گیرد که خیال

بازگشت را در سر می پرورانیم گرمی هوا آنهم ساعتی قبل از

طلوع آفتاب تمام جانمان را عرق آلوده کرده و به خود دلداری

می دهیم که راه کوتاهست اما اصلا اینطور نیست

 

مگر میشد که محمد بن عبد ا... (ص) راه آسانی برای عبادت انتخاب

کند. بله راه، دراز و سخت است جز با قدرت ایمان نمی توان سالها

این راه را برای اعتکاف و مناجات طی نمود و ثابت قدم بود همان

ایمانی که نوید بخش نبوت بود و حراء محراب عبادت وشب

زنده داریش و محل ملاقات امین وحی 

              

و چقدر در طول این راه به علی (ع) و خدیجه (س)

 مسافران همیشگی این راه فکر کردیم و درود فرستادیم

 

ساعت یک بامداد ١٠ / ٢ / ٨٨ 

 

 دردناک تر از همه ی درد هاست وادع با کعبه، وداع با مطاف پیامبران

از آدم تا خاتم...

حالا که فرسنگها از کعبه ی دلها دور شده ام تلخی و دردناکی

این وادع را با تمام وجود لمس می کنم.

به صاحب کعبه گفتم: نکند این طواف آخرم باشد

خدایا گرچه سیه رو و گنه کارم ولی باز توفیق تشرف را طالبم... 

 

 حالا جسمم را با خود آورده و دل و روحم همچنان اسیر مسجد الحرام

است ای کاش نبود لحظه ی وداع از کعبه و این وادع بود که فکر آن

از ماهها قبل همواره آزارم می داد و لحظه ای رهایم نمی کرد

مگر می شود از کعبه ، رکن یمانی ، هجر ، مطاف، زمزم و مسعی

به این آسانی خداحافظی کرد

که این خداحافظی سخت تر ازآن است که به توصیف بیاید براستی  

شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم

 ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

و بماند که این کلام و قلم نتواند نوشت آنچه :

شرح این اشتیاق و هجران است...

  

نوشته شده در ۱۳۸۸/٢/٢٧ساعت ٦:۳۳ ‎ب.ظ توسط حمید رضا نظرات ( 6) |

خوش آمد بهار
گل از شاخه تابید خورشید وار
 چو آغوش نوروز پیروز بخت
گشوده رخ و بازوان درخت
گل افشانی ارغوان
نوید امید است در باغ جان
 که هرگز نماند به جای
زمستان اهریمنی
بهاران فرا میرسد
 پرستیدنی
سراسر همه مژده ایمنی
درین صبح فرخنده تابناک
که از زندگی دم زند جان خاک
بیا با دل و جان پاک
همه لحظه ها را به شادی سپار
نوایی هم آهنگ یاران برآر
خوش آمد بهار

ادامه مطلب ...