ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او
نه سلامم سلام، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو
دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو
نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسبحال، نه یکی گفتوگو
نه به خود آمدم، نه ز خود میروم
نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو
همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا «لاشریک... »، همه جا «وحده... »
نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو
نشوی تا حزین هله با مِی نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو
به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همهاش هوی و های، همهاش های و هو
هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم مال او
هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !
بِبَریدم به دوش، به کوی میفروش
که شرابم شراب، که سبویم سبو
باید که لهجه کهنم را عوض کنم
این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم
یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب
شمع قدیم سوختنم را عوض کنم
هرشب میان مقبره ها راه می روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
بردار شعر های مرا مرهمی بیار
بگذار وصله های تنم را عوض کنم
بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم
من که هنوز خسته باران دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم
من به این پنجره عادت دارم
به خطوط عابر پیاده
که صاف صاف می برد مرا
زیرا طاق خنده های تو
این دریچه را اگر ببندی
کنار نسیم صبح می میرم !
دلایل بودنم را مــــــــرور میکنم هر روز!
هر روز از تعدادشان کــــــــم میشود!
آخرین باری که شمردمشان
تنها یک دلیل برایم مانده بود..!
آنهــــــــــم
دیـــدن زنگ زدن دوباره تــــــــو بـــود !!
میخوام روی حرفم هنوز ایستاده باشم
بذا دوستت دارم رو هزار بار گفته باشم
بخوای تا قیامت می گم دوستت دارم رو
بهونه ای نمی خوام به دستت داده باشم
ما که گفتیم هزار بار تو یک بار هم نگفتی
ولی نزدیکه اون روز که به دامم بیفتی
حالا که تو دوستم نداری چه کنم؟ ...با درد بزرگ بی قراری چه کنم؟
گیرم که کنم عشق تو از سینه برون ...با این همه زخم یادگاری چه کنم؟
نیست ترسم فقط از تنهایی ...با حسرت تلخ این جدایی چه کنم؟
پر بود هوای دلم از دلتنگی ...گفتی که کنم دل از تو خالی چه کنم؟
اینجا که نفس کشیدنم اجباریست ...با قصه ی جبر زندگانی چه کنم؟
رفتی و شدم من پر از این فکر غریب ...حالا که تو دوستم نداری چه کنم؟
من برای تو مینویسم...
برای تویی که تنـــــهایــی هایــــم پـــــــــر از یاد توســــــت
برای تویی که قلبـــــم منــزلگــــه عـــشــــــــــق توســـــت
برای تویی که احساســم از آن وجـــــود نازنیـــن توســــــت
برای تویی که چشــــمانـــم همیشـــــه بــــه راه توســـــت
برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی
برای تویی که وجود بی ارزشم را محو وجود نازنین خود کردی
برای تویی که هر لحظه دوری ات برایــم مثــل یک قرن است
برای تویی که سـکـــوتـــت سخــت ترین شکنــجه من است
برای تویی که قـــــــــلـــــــــــــــبـــــــــت پـــــــــــــــاک است
برای تویی که در عشق، قـــلـــبــــــــــت چه بــی باک است
برای تویی که عــــشـــــــــقــــــــــــت معنــای بودنــم است
برای تویی که غـمـــــــــــهـــــایــت معنـای سوختنـــم است
گرت بدبینی بود در سرشت -- نبینی ز طاووس جز پای زشت
- انسان بدبین در هر فرصتی گرفتاری می بیند و انسان خوش بین در هر گرفتاری فرصتی
- کلیه مشکلات برای کسی که آن ها را آسان می شمارد سهل و آسان است
- لازمه ی شاد زیستن جستجوی شادی ها، خوبی ها و زیبایی ها است. یکی زیبایی منظره ی پشت شیشه را می بیند و دیگری کثیفی پنجره را. این شمائید که تصمیم می گیرید چه چیز را ببینید.
- افکار منفی در مغز آندروفین بیماری زا و افکار مثبت در مغز آندروفین شفابخش ترشح می کند
"خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دوصد لعنت بر این تقلید باد"