تورابه دادگاه خواهندکشید ...
شاید به حبس ابد محکوم شوی .
..........................................................................................................
خیلی دیر رسیدی ای دوست
هفت تا کفن پوسوندم
پیرهن سیاه تنت کن
من فقط یه استخونم
ببین چی کردی با این دل
فکر کن فقط یه لحظه
نذار دیگه بیشتر از این تنم تو گور بلرزه
ازت یه خواهشی دارم زیر طابوتم و نگیر
وقتی که رفتم زیر خاک قبر منو بقل نگیر
حالا دیگه راحته راحتی هر کاری که میخوای بکن
منو به کی فروختی مفت برو واسه همون بمیر
فقط تا هفت روز سیاه تنت کن
شبای جمعه یادی از ما کن
عشقی که بردی باشه حلالت عمری که بردی باشه حرومت
فقط بدون روز قیامت جلوی راه تو رو میگیرم
تقاص این عمری که از دست رفته رو ازت میگیرم
مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگیم خندیدی
به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود
و خیالم میگفت
تا ابد مال تو بود
تو برو
برو تا راحت تر تکه های دلم را آرام سر هم بند زنم .
......................................................................................................................
بیا که تا نفسی هست یار هم باشیم به غنچه های محبت بهار هم باشیم
...................................................
آزمودم زندگی دشت غم است شادیش اندوه و عیشش ماتم است
...................................................
در میان جمع مردان یا همیشه مرد باش یا دم از مردی مزن یا یکسره نامرد باش
...................................................
بمیرم من واسه اون دلشکسته که چون من خیری از دنیا ندیده
...................................................
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتراست کارم از گریه گذشته به خودم میخندم
...................................................
دست نوشته هایی از هم خدمتی عزیزم امیر مرشدی
بوشهر - شهرستان دشتستان - بخش بوشکان - روستای طلحه
در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان ، قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شد به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم .
-----------------------------------------------
به امید سعادتی دوباره در خدمت شما عزیزان ...