شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

عاشق چشاتم

از آن روزی که من دیدم نگاهت

                                        شدم عاشق به چشمانت سیاهت

آن وقت عشق تو روز و شبم بود

                                        به هنگام شب بالین سرم بود

یک روز از عشق تو غافل نبودم

                                        به عشق دیگری حاصل نبودم

تو بودی عشق من فقط تو بودی

                                        تو هستی عشق من فقط تو هستی 

تقدیم به عشقم

سلام

وبلاگ محمد یک(محمد جانبلاغی)این گل زیبا تقدیم به شما دوستان    

سلام  

  امید وارم که خوش باشید

 

زندگی اجبا ر است>>>مرگ انتظار است<<>>عشق یک با ر است<<>>

جدایی دشوار است<<>>فکر تو تکرار است<>اگر رفتم تو یادم کن<<>>

اگر مردم تو خا کم کن<<>>اگر ما ندم!به مهر خود شا دم کن

        از همه کسانی که منو لینک کردن یه خواهش دارم

که این وب رو تو لینینکشون بزارن

لطفا  

این پست به نام یگانه محبوبم هست

با شکست عشقی چه‌جور کنار بیاییم؟

با شکست عشقی چه‌جور کنار بیاییم؟

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینمیکی از دوستان که با یک تجربه غمگین عاشقانه، قضیه جالبی را تعریف میکرد؛ او میگفت یک پسر 16ساله آمده قضیه عاشق شدناش را برای او تعریف کرده و وقتی دوستم راهحلهایی ارائه داده، حرف عمیقی شنیده است:
«
تو نمیفهمی که من دارم چه زجری میکشم».

خیلی از ماها مثل همین پسر 16ساله فکر میکنیم. قضیه عشق ما سوزناکترین و پرماجراترین قضیه عاشقانه دنیاست و هیچکس دیگری نمیتواند بفهمد که « زجر عشقی کشیدهام که مپرس» ما چطوری است. احتمالا شما هم با این تیتر همینجور برخورد میکنید؛ حتی بچههای روانشناسی هم وقتی خودشان عاشق میشوند؛ در ذهنشان این سوال پیش میآید که چطور میشود کاری کرد که مراجعان فردا با شکست عشقی کنار بیایند؟ به هر حال این ها پیشنهادهای روانشناسان است. خیلیها بعد از شکست عشقی کارهای عجیب و غریبی انجام میدهند. تا جایی که میتوانید، لااقل این کارها را انجام ندهید:

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینمپناهگاه روانی قدغن!    

تعارف که نداریم. شکست عشقی میتواند یک نفر را به یک معتاد یا الکلی تمامعیار تبدیل کند. خیلیها اولین سیگارشان را بعد از شنیدن یک «نه» کشیدهاند اما لطفا به خاطر خودتان هم که شده، گریهها و افسردگیهای بعد از شکست را به گیجی بعد از سیگار و الکل ترجیح دهید. لااقل بهخاطر انتقام از طرفتان هم که شده، خودتان را تلف نکنید. اگر بگوییم یکی از بازیگرهای هالیوودی بعد از شکست عشقیاش اتفاقا اعتیادش را ترک کرده، باور میکنید؟

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینمرسوایی قدغن!

اصلا از همان اولش که عاشق شدید لازم نیست همه هماتاقیها و همکارها و همکلاسیهایتان بفهمند. اعتماد بهنفستان زیاد است که هست. برونگرا هستید که هستید. عوارض این رسوایی وقتی که« نه» شنیدید، معلوم میشود؛ وقتی که حتی اگر دیگران هم در موردتان حرف نزنند، خودتان فکر کنید که همهجا قصه عشق شما نقل مجالس است. یک سنگ صبور درست و حسابی و رازدار پیدا کنید و خودتان را پیش او خالی کنید. از بالا به قضیه نگاه کنید. کمی از خودتان و زاویه دیدتان به قضیه فاصله بگیرید. بروید بالاتر و بالاتر. حالا خودتان را از بچگی تا پیری ببینید و ببینید که این شکست چقدر توی مسیر زندگیتان مؤثر بوده است. حالا آدمهای دیگر را ببینید. میبینید؟

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینمکافی است به دور و بریهای خودتان فکر کنید تا بفهمید دنیا پر است از فلشهای یک طرفه. پر است از «نه»هایی که دیگران شنیدهاند و حتی «نه»هایی که خودتان گفتهاید. شما تنها نیستید.

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینمبه شکست بهعنوان یک فرصت خودشناسی نگاه کنید. خیلیها بعد از شکست عشقی، آدم مثبتتری میشوند. همانطور که گفتیم، حتی ممکن است اعتیادشان را بعد از شکست بگذارند کنار. برای این آدمها دیگر نظر معشوق مهم نیست. آنها به خودشان برگشتهاند و جدا از رویدادهای عاشقانه شروع کردهاند به اصلاح خودشان.

شکست عشقی آدم را تمامعیار با خودش، عواطفش و فکرهایش روبهرو میکند. شکست عشقی میتواند یک بار دیگر تمام شکستهای عاطفی زندگی را بیاورد جلوی چشم آدم. این هم میتواند هم افسردهکننده باشد و هم سازنده؛ یعنی این که آدم میتواند این مشکلهای وجودی را لااقل با خودش حل کند و خودخواهی همیشگیاش را کنار بگذارد. در سطحیترین حالتش آدم میتواند برود مهارتهای برقرار کردن رابطه را از اینور و آنور بیاموزد و در عمیقترین حالتش، هدف زندگیاش را عوضکند.

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینمحرف بزنید. 2 راه قبلی، راهحلهایی بود که میشد بهتنهایی هم انجامش داد اما آدمیزاد بعد از شکست عشقی، از گیر کردن کلمه و بغض توی گلویش دارد خفه میشود. مشاور و روانشناس را برای همین موقعها گذاشتهاند. به جای این که بگذارید موقع خودکشی ناموفق ببندندتان به داروی ضدافسردگی و شوک الکتریکی، وقتی که داغتان تازه است، با یک متخصص حرف بزنید.

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینممن در جهان فقط یک دوست واقعی داشته ام و آن خودم بوده ام.

 

وبلاگ محمد جانبلاغی تقدیم به  بهترینم عشقم ونفسم

همه ما چهار زن داریم

mohammad1.blogsky.com**تقدیم به عزیز ترین کسم**

همه ما چهار زن داریم

روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت  . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه  پذیرایی می کرد. بسیار

 مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد.

زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مردی دیگر برود و تنهایش

 بگذاردواقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست می داشت . او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب مرد بود . مرد در هر مشکلی به او

پناه می برد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.

اما زن اول مرد ، زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود ، اصلا مورد توجه مرد نبود . با اینکه از صمیم

 قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت.

روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت :

" من اکنون 4 زن دارم ، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت ، چه تنها و بیچاره  خواهم شد !"

بنابرین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند . اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت :

" من تورا از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با

 من همراه می شوی تا تنها نمانم؟"

زن به سرعت گفت :" هرگز" همین یک کلمه و مرد را رها کرد.

ناچاربا قلبی که به شدت شکسته بود  نزد زن سوم رفت و گفت :

" من در زندگی ترا بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟"

زن گفت :" البته که نه! زندگی در اینجا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم " قلب مرد یخ کرد.

مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت :

" تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر ، می توانی در مرگ همراه من باشی؟"

زن گفت :" این بار با دفعات دیگر فرق دارد . من نهایتا می توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ ،...متاسفم!" گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد.

در همین حین صدایی او را به خود آورد :

" من با تو می مانم ، هرجا که بروی" تاجر نگاهش کرد ، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوء تغذیه بیمارش کرده باشد .غم سراسر وجودش

 را تیره و ناخوش  کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت :" باید آن روزهایی که می توانستم به تو

توجه میکردم و مراقبت بودم ..."

  در حقیقت همه ما چهار زن داریم !

الف : زن چهارم که بدن ماست . مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ، اول از همه او ترا ترک می کند.

ب: زن سوم که دارایی های ماست . هرچقدر هم برایت عزیز باشند وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.

ج : زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند ، وقت مردن نهایتا تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.

د: زن اول که روح ماست. غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می کنیم . او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده

رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه ما باشد اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است.

احساس آرامش

 بزرگترین آرامش دنیا رو توی خودت احساس میکنی و

وقتی کسی که دوستش داری سرش رو روی شانه هات میگذاره

 احساس میکنی قوی ترین موجود جهانی 

 

وبلاگ محمد یک(محمد جانبلاغی)تقدیم به عزیز دلم

وقتی سرت رو روی شونه های کسی میگذاری که دوستش داری

حسرت

 رفتی و بیمارت شدم

رفتی چه زود از پیش من

بنگر گرفتارت شدم

باز آ که من اشکی شدم

اندوه بارانی شدم

در حسرت دیدار تو

چون

عشق من دوست دارم

شمع سوزانی شدم 

در خود پریشانت شدم

درسی که آرتور اشی به دنیا داد

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینموبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینمدرسی که آرتور اشی به دنیا داد وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینموبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینم

قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون آرتور اشی به خاطر خون آلوده ای که درجریان یک عمل جراحی درسال ۱۹۸۳دریافت کرد به بیماری ایدز مبتلا شد

ودر  بستر مرگ افتاد او ازسراسر دنیا نامه هائی از طرفدارانش دریافت کرد.

یکی از طرفدارانش نوشته بود :  

چراخدا تورا برای چنین بیماری دردناکی انتخاب کرد؟

آرتور در پاسخش نوشت :  

دردنیا  ۵۰ میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند

 ۵میلیون یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند

۵۰۰هزارنفر تنیس رادرسطح حرفه ای یادمی گیرند

۵۰هزارنفر پابه مسابقات ‏می گذارند ۵هزارنفر سرشناس می شوند

۵۰ نفربه مسابقات ویمبلدون راه پیدامی کنند

۴ نفربه نیمه نهائی می رسند و دونفر به فینال

وآن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینمهرگز نگفتم خدایا چرا من؟

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینموامروز هم که ازاین بیماری رنج می کشم هرگز نمی توانم بگویم خدایا چرا من؟

وبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینموبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینموبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینموبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینموبلاگ محمد یک تقدیم به بهترینم

عشق واقعی

عشقه نام گیاهی است که در کنار نباتی دیگر  روئیده و بازوانش را دور کمر او میپیچاند. اما طولی نمی کشد که آنرا در قلب و وجود خود جای میدهد و خاکستری که از عشق و عاشق و معشوق بر جای می ماند همان عشق است.

این رو هم تقدیم می کنم به عاشقان واقعی . شما رو بخدا مدیونین که خونده باشین و نظر نداده باشینو برین.تموم مطالبم برای اولین بار  هست که  دروبلاگ ها نوشته میشه و اگه جای دیگه ای دیدید از روی وبلاگ من کپی کردن . مطمئن باشین.

تقدیم به عزیزترین کسم ورفیق راه زندگیم

آیا نمی توانید چشم از معشوق خود بردارید؟بدانید که این عشق نیست،این شهوت است

آیا میتوانید از زندگی و هستی خود دست بردارید و بگذرید؟.آری این عشق است که ریشه در وجود شما دوانیده است.اینجا جایگاه سجده است و پرستش ،ولی آیا سجاده ای به همراه دارید؟آری عشق حجم وسیعی از تبسمی عاشقانه است که تنها برلبان عشاق نقش می بندد

ولی افسوس که در این دور و زمونه عاشق و معشوق واقعی کم پیدا مشه.اکثرشون ریا و تزویر و فیلمه فقط کافی که با حقیقت های زندگی آشنا بشن وبا سختی های  اون دست و پنجه نرم کنن. ببینن  عشق میتونه مشکلشونو حل کنه ببینن عشق میتونه ...... اگر با هم مشکلی پیدا نکردن پس اون عشق واقعاً عشقه وانشاالله که خوشبخت بشن. انشا الله که همچنین آدمایی پیدا بشن.پس نمیتونیم به هر عشقی عشق بگیم عزیزان مواظب خودتون باشین.

عشق آتشی است سوزان ،که در اعماق قلب هیچ عاشقی خاموشی نمی شناسد.آری عشق هنر زندگی است،عشق معرفت و جاودانگی است و قدرت رسیدن به کمال

عشق فرصت باریدن با قطره های اشک و تنها خورشید بی غروب زندگی است.عشق در آنجا تجلی می یابد که چشم جز او را نبیند،گوش جز طنین روح انگیز او با هر صدای دیگری بیگانه باشد ولب جز نام او تلفظی نکند.

میدانم عشق جسارت میخواهد تا بسوی معشوق رهسپار شوم چون او مقدس است و می دانم که اگر روزی این جرات را پیدا کرده باشم عشقم برای همیشه  بر صفحه زندگی جاودانه خواهد ماند،هر چتد که شایدخودم نباشم

پس از تو

 پس از تو لبم را برای  کسی که بگویم دوستت دارم نخواهم گشود

پس از تو دستانم  را  به کسی نخواهم داد تا گرمی دستانت را برای همیشه  یادگاری احساس  کنم.

پس از تو آغوش خود را برای کسی نمی گشایم تا گرمی تنت  برای همیشه باقی بماند و با من در قبر برود.

کاش  میدانستی بی تو آرزوهایم،یخ میزند ،بی تو آرزوهایم میمیرند،همیشه نهایت دلتنگی ابر، باران است،و نهایت دلتنگی من،تو.

  پس برگرد برسر عشقمان،اگر بیائی غرورم را صادقانه تقدیم چشمانت میکنم.

از ما که گذشته این مطالب رو فقط برای اونایی نوشتم که تازه عاشق شدن ویا نیاز مبرمی به مطالب عاشقانه دارند و از این پس کارم این خواهد بود که عاشق پیشه ها رو ساپورت کنم 

تقدیم به بهترینم

عشق وزندگی

یک دل همیشه باید توش غم باشه وگرنه میشکنه .

یک لب همیشه باید روش خنده باشد وگرنه زود پیر میشه .

 یک کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشد وگرنه اسیر میشه .

 یک صورت همیشه باید شاد باشه وگرنه به دل هیچکس نمی چسبه.

 یک دیوار باید به یک تیر تکیه کنه وگرنه میریزه .

 یک قلب پاک همیشه باید به یک نفر ایمان داشته باشد وگرنه فاسد میشه .

 یک جاده باید انتها داشته باشد وگرنه مثل یک کلافه سر درگمه.

عشق من!

...من همونم که همیشه...

          ...غم وغصم بی شماره...

                     ...اونیکه تنها ترین...

                                 ... حتی سایه ام نداره...

                                             ...این منم که خوبیامو...

                                                       ...کسی هرگز نشناخته...

                                                                  ...اونکه در راه رفاقت...

                                                                             ...همه هستی شو باخته...

                                                                  ...هر رفیق راهی با من...

                                                        ...دوسه روزی همسفر بود...

                                             ...ادعای هر رفاقت...

                            ... واسه من چه زودگذربود...

                 ...هر کی بازمزمه عشق...

  ... دو سه روزی عاشقم شد...

                ... عشق اون باعث زجر...

                               ...همه دقایقم شد...

                                      ...اونکه عاشق بود عمری...

                                                  ... ز جدا شدن می ترسید...

                                                              ...همه هراس وترسش...

                                                                         ... به دروغش نمی ارزید...

                                                             ... چه اثرازاین صداقت...

                                                   ... چه ثمرازاین نجا بت...

                                          ... وقتی قد سرسوزن...

                          ... به وفا نکردیم عا د

ت... 

همیشه عاشق همیشه تنها

       

بی نشون تو در برگی از دفتر زندگی ام نقش بسته است هنگامی که خواستم تنها نام تو را آتش بزنم برگ برگ زندگی ام سوخت! از دیروزها به دنبالت دویدم و به امید دیدارت به امروز رسیدم ولی افسوس...! افسوس که تو به فرداها سفر کردی!