شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

خاطرات جانبلاغی در تهران(بی احترامی به افغانی عزیز)

با سلام خدمت شما کاربران عزیز. شهریور امسال(سال90) به همراه خانواده رفته بودیم تهران خونه یکی از عزیزانمون . در اونجا همراه پدرم در یک روز کاملا آفتابی خواستیم که در تهران گشتی بزنیم. ابتدا به فلکه آزادی رفتیم و زیر اون کوشک آزادی نشستیم. یه آقای افغانی با لباسی کهنه و یک ساک (کیف) کثیف اومد و همون جا خواست بخوابد.

ولی متاسفانه نگهبان اونجا در کمال بی احترامی و با لگد اون عزیز افغانی

 را از خواب بیدار کرد و اون بیچار ه از خواب پرید و فرار کرد بعد با حالت التماسانه گفت:

"تو رو خدا کیفم را بد هید " و اون نگهبان با لگد کیفش را پرت کرد.

خدای من به سر شاهده من اشکم در اومد.

 و حالا هم که دارم می گیم موهای بدنم سیخ میشه.

چرا ؟ از خودتون سوال کنید چــرا؟ چرا کسی که زبانش یا نوع پوشش با من فرق می کند

من فکر می کنم اون دشمن من است. و باید نسلشو از بین ببرم.اگه بتونم.

چــرا ؟ اخه آقای عزیز اون افغانی مگر مسلمان نیست؟ مگه به زبان تو حرف نمی زند؟

اصلا این ها یعنی چه؟مگر بنده خدا نیست؟ تازه داره بهت خدمت می کنه.

چی میشد اگر می گفتید: آقای عزیز بلند شوید ولطفا اینجا استراحت نکنید.

برید وکتاب های تاریخی را بخونید.از کورش کبیر به بزرگی یاد می کنند.

می گویند هر شهری را که فتح می کرد مردمانش را در دینش آزاد گذاشته است.

ولی آیا آزادمنشی کورش کبیر در من وجو دارد.

بیاید نحوه تفکرمون را تغییر دهیم بیاید دیگران را همون طور که هستند بپذیریم

دوست بداریم .احترام بگذاریم. من چگونه می توانم بگم خدا را دوست دارم

 ولی به بنده اش بی احترامی کنم.

اون بنده می تونه دوسته من باشد.. همسر من باشد..یا حتی فرزند من باشد.

بی احترامی به نوع بشر بی احترامی به خلقت خداست. اگر من کسی را تحقیر کنم یعنی من آفریده خدا را تحقیر کردم.

 عزیزان و کاربران همیشگی راه سبز زندگی  بیایید همین جا با هم عهد بکنیم که:

نیندیشیم مگر به درستی

حرف نزنیم مگر به خوبی و صداقت

شاد موفق و پر انرژی باشد. دوستدار شما عزیزان محمد جانبلاغی

جانبلاغی

لطفا کاربران و دوستان عزیزی که با مرکز مشاوره ما تماس گرفته اند لطفا جواب سوالات خود

را در وب سایت راه سبز زندگی با استفاده از پسوردی که از طریق اس ام اس برای شما ارسال شده است پیدا کنید.

و لطفا کاربرانی که مطالب و دانشی دارند ممنون می شوییم که اقدام به انتشار ایده ها ومطالب خود بکنند. جهت همکاری با ما به قسمت همکاری سایت مراجعه کنید

تا رمز و پسوردی جهت ورود به کنترل پنل تان برای شما ارسال نمایم.از همکاری شما عزیزان

صمیمانه تشکر می کنیم.

 

و من محمد جانبلاغی به این جمله اعتقاد نه , ایمان دارم:** یاد دهید تا یاد بگیرید.**

 

با تشکر از شما محمد جانبلاغی

سایت:www.jmp.blogsky.com

موفقیت

کاش به اندازه روزی که به پایان می برم مفید واقع شده باشم.وقتی به پایان هر روز میرسم حس می کنم مهر باطل شد بر آن می زنند.به راحتی یک روز دیگر باطل شد.آنقدر مهر می زنم و میزنم تا آخرین مهر وآخرین برگه.طنین مهرها در دستم می پیچد و ای کاش روزهایم را باطل نکرده باشم.کاش به اندازه روزی که به پایان برده ام و به اندازه فرصت حیات دیگری که به من داده می شود مفید بوده باشم.

راه سبز زندگیراه سبز زندگیراه سبز زندگیراه سبز زندگیراه سبز زندگیراه سبز زندگیراه سبز زندگیراه سبز زندگیراه سبز زندگیراه سبز زندگیراه سبز زندگی

پس از تو

پس از تو لبم را برای  کسی که بگویم دوستت دارم نخواهم گشود

پس از تو دستانم  را  به کسی نخواهم داد تا گرمی دستانت را برای همیشه  یادگاری احساس  کنم.

پس از تو آغوش خود را برای کسی نمی گشایم تا گرمی تنت  برای همیشه باقی بماند و با من در قبر برود.

کاش  میدانستی بی تو آرزوهایم،یخ میزند ،بی تو آرزوهایم میمیرند،همیشه نهایت دلتنگی ابر، باران است،و نهایت دلتنگی من،تو.

  پس برگرد برسر عشقمان،اگر بیائی غرورم را صادقانه تقدیم چشمانت میکنم.

از ما که گذشته این مطالب رو فقط برای اونایی نوشتم که تازه عاشق شدن ویا نیاز مبرمی به مطالب عاشقانه دارند و از این پس کارم این خواهد بود که عاشق پیشه ها رو ساپورت کنم 

کاش!

کاش امشب عاشقی هم پا می گرفت ... تشنگی هم طعم دریا می گرفت ...

 

کاش امشب کوچه های منتظر ... یک سلام گرم از ما می گرفت ...

 

این سکوت تلخ . دنیای من است ... کاش دستت . دست دنیا میگرفت ...

 

آسمان ابری ترین اندوه را ... از دل سنگین شبها می گرفت ...

 

 
" پروردگارا از عشق امروزمان چیزی برای فردایمان باقی بگذار....
 
پنجره دلتنگ چشمی آشناست ... کاش می شد عاشقی پا می گرفت "
 
 
 
تا به یاد داشته باشیم که روزی عاشق هم بودیم   
به اندازه یک نگاه... به اندازه یک لبخند....

 

نیست کنارم!

 

نیستش

نمی دونم کجاست !

چه می کنه !

ولی می دونم که ندارمش

هیچوقت نخواستم که تورو با چشمات به یاد بیارم

نه نمی خواستم که تورو تو گم ترین آرزوهام ببینم

نمی خواستم که بی ت

آخه تو حول و ولای پریشونیه

تورو نداشتن تو گیرو داره :

” ای بابا دله تو هیچ ، حال اون خوش ! ” ای بی مروت !

دیگه دلی می مونه ؟

که جونه دله کبوتر بتپه

که با شما از جونه زندگیش بگه ؟

بگه که هنوز زندس ؟

اگه صدا صدای منه

اگه نفس نفسه تو

بزار که اون خوش غیرتاش بدونن که دل

دله بابایی

دیگه دل نیس ، دیگه دل نمیشه

و به دیوارا بگم : هنوزم دوستت دارم .

نه دیگه این واسه ما دل نمیشه

پاییز

پاییز را دوست دارم...

 

بخاطر غریب و بی صدا آمدنش


بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش


بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش


بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش


بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی


بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها


بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش


بخاطر شب های سرد و طولانی اش


بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام


بخاطر پیاده روی های شبانه ام


بخاطر بغض های سنگین انتظار


بخاطر اشک های بی صدایم


بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام


بخاطر معصومیت کودکی ام


بخاطر نشاط نوجوانی ام


بخاطر تنهایی جوانی ام


بخاطر اولین نفس هایم


بخاطر اولین گریه هایم


بخاطر اولین خنده هایم


بخاطر دوباره متولد شدن


بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر


بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه


بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه


بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش

 

دل

یک دل همیشه باید توش غم باشه وگرنه میشکنه .

یک لب همیشه باید روش خنده باشد وگرنه زود پیر میشه .

 یک کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشد وگرنه اسیر میشه .

 یک صورت همیشه باید شاد باشه وگرنه به دل هیچکس نمی چسبه.

 یک دیوار باید به یک تیر تکیه کنه وگرنه میریزه .

 یک قلب پاک همیشه باید به یک نفر ایمان داشته باشد وگرنه فاسد میشه .

 یک جاده باید انتها داشته باشد وگرنه مثل یک کلافه سر درگمه

عشق

از آن روزی که من دیدم نگاهت

                             شدم عاشق به چشمانت سیاهت

آن وقت عشق تو روز و شبم بود

                                        به هنگام شب بالین سرم بود

یک روز از عشق تو غافل نبودم

                                        به عشق دیگری حاصل نبودم

تو بودی عشق من فقط تو بودی

                   تو هستی عشق من فقط تو هستی

 

به من نگاه کن

بیا به من نگاه کن

که آسمان پرستاره ام

به من که گاه صاف و گاه

به زیر ابر پاره ام.

بیا به من نگاه کن

که آب صاف رودخانه ام

همیشه باشتاب می روم

پر از صدا ، پر از ترانه ام.

بیا به من نگاه کن

به من که می چکم از آسمان

به یاد غنچه و جوانه ها

به روی خاک می شوم

روان.

بیا توهم پر از ستاره باش

پر از صدا، پر از ترانه باش

ببار مثل من از آسمان

به یاد غنچه و جوانه باش.

جملات ادبی

چشمانمان را برگذر قاصدک ها باز کنیم که زمان ساز سفر می زند. دست به دست هم دهیم.دلهایمان را یکی کنیم. بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم.باور کنیم که همه ی ما خاطره ایم. دیر یا زور رهگذر قافله ایم.

******************************************************************

نه یادم میکنی نه میری از یاد : عجب بردی تو ما را از یاد: ببوسم رویت ای شاعر که گفتی: فراموشیست رسم آدمیزاد.

*****************************************************************

یه آسمون سپردم چشم از تو برنداره ، مراقب توباشه ، سرت بلا نیاره ، تا تو نخوای نتابه ، دلت گرفت بباره ، همیشه با تو باشه ، تو رو تنها نذاره.........

*****************************************************************

باران می بارید کودکی آهسته گفت :خدایا گریه نکن درست میشه.!!

****************************************************************

امیدواری در چشمانت می درخشد و مهربانی در قلبت موج میزند ، ای نگاهت آفتاب  ، دلت دریا وجودت می ارزد به کل دنیا...

***************************************************************

حافظ ز چشمان قشنگ تو غزل ساخت ، هر کس که تو را دید به چشمان تو دلباخت ،نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت.دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداخت.

***************************************************************

با یاد رفیق است که دنیا بر پاست . با عشق رفیق است که دنیا زیباست. فردا که ز دنیا رفتم. این رفیق است  که گوید : خاک رفیقم اینجاست...

***************************************************************

دنیا به من نیاموخت که در غیابت صبوری کنم.اما وفا به من آموخت فراموشت نکنم.

**************************************************************

مشغول بازسازی جاده ی خاطراتم بودم تا وقتی دوباره خواستی برگردی پستی و بلندیهای جاده اذیتت نکنه ولی ناگهان چشمم به تابلوی کنار جاده افتادکه روی آن نوشته بود (جاده ی خاطرات یکطرفه است.)

***************************************************************

دنیا مثل پاییزه  ، هم قشنگه هم غم انگیزه ، قشنگش به خاطر توست ، غم انگیزش بخاطر دوری از توست...

******************************************************************

راز

نشود فاشِ  کسی آنچه میان من و توست                   تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم                    پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره  عشق ندید                   حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز من و تو کس نرسید                  همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست.

 

هجران یار

خواب نروند دیدگان گر یادم آید رفتنت                   کاش می شد قلب زارم وصله ای بر دامنت

 

در فراقت سهم دیده سیل اشکی بیش نیست           کور می گرد، علاجش نیست جز برگشتنت

 

خوشبختی

به نظرتون خوشبختی یعنی چی؟؟؟؟تو نظرات بهم بگیدمنتظرتونم.

    خوشبختی یعنی قبل از اینکه بیمار شویم خداوند رو بخاطر سلامتیمون شکر کنیم.

خوشبختی یعنی دیدن خنده ییه آدم از سر شوق که تو اون خنده رو ایجاد کردی.

خوشبختی یعنی ترک کردن قصه عادت.

 خوشبختی یعنی به خودت این اجازه رو میدی که به رویاهات فکرکنی .

خوشبختی یعنی وقتی صبح از خواب بیدار میشی مادر و پدرت رو سالم  می بینی .

خوشبختی یعنی دیدن خنده های کودکان بدون نگرانی از فردا و بی دغدغه .

خوشبختی یعنی درک نشانه ها و پیگیریشون .

خوشبختی یعنی همین که تا حالا به تو فرصت زندگی  کردن توی این دنیا داده شده.

خوشبختی یعنی........................

غم عشق

...من همونم که همیشه...

          ...غم وغصم بی شماره...

                     ...اونیکه تنها ترین...

                                 ... حتی سایه ام نداره...

                                             ...این منم که خوبیامو...

                                                       ...کسی هرگز نشناخته...

                                                                  ...اونکه در راه رفاقت...

                                                                             ...همه هستی شو باخته...

                                                                  ...هر رفیق راهی با من...

                                                        ...دوسه روزی همسفر بود...

                                             ...ادعای هر رفاقت...

                            ... واسه من چه زودگذربود...

                 ...هر کی بازمزمه عشق...

  ... دو سه روزی عاشقم شد...

                ... عشق اون باعث زجر...

                               ...همه دقایقم شد...

                                      ...اونکه عاشق بود عمری...

                                                  ... ز جدا شدن می ترسید...

                                                              ...همه هراس وترسش...

                                                                         ... به دروغش نمی ارزید...

                                                             ... چه اثرازاین صداقت...

                                                   ... چه ثمرازاین نجا بت...

                                          ... وقتی قد سرسوزن...

                          ... به وفا نکردیم عا دت

 

نشانی تو

نشانی از تو ندارم اما


نشانی ام را برای تو می نویسم


درعصرهای انتظار


به حوالی بی کسی قدم بگذار


خیابان غربت را پیدا کن و


وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو


کلبه ی غریبی ام را پیدا کن


کنار بید مجنون خزان زده


و کنارمرداب آرزوهای رنگی ام


درکلبه را باز کن و


به سراغ بغض خیس پنجره برو


حریر غمش را کنار بزن


مرا می یابی

پیامی از خدا

می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.
همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!
چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
با عشق !

دوست دارم

دوست دارم از تو بنویسم٬دوست دارم به تو بگوییم که چقدر دوستت دارم٬مثل حس بازی در کوچه پس کوچه های کودکی ام٬مثل حس نیاز در سجاده ام٬ببخش که احساساتم مچاله شد٬می دانم که صدایم را می شنوی پس می نگارم تا بدانی به اندازه ای و بیشتر از دعا های شبانه ام دوستت دارم?گاهی پر از جمله های یخ زده ام و گاهی پر از آوازه غمگین که چشمهای خیسم در آیینه ها می خوانندو اغلب مانند الماسی از درون چشمهایم سر می خورند و صورتم را نوازش می کنند.بی آنکه خود بدانم چرا!!!!؟

مشاوره سایت راه سبز زندگی

ا سلام خدمت شما کاربران گرامی. لطفا با من محمد جانبلاغی فقط در زمینه های :

  1- عشق 2- ازدواج  3- تربیت فرزندان 4- هدف 5- آموزش هیپنوتیزم  6- افسردگی و استرس   7- وسواس 8- ثروت مند شدن

تماس بگیرید.

نحوه تماس با محمد جانبلاغی:

e_mail: dr.janblagi@gmail.com

tel: 0098-914 635 65 09

فرم تماس با محمد جانبلاغی