شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

در باره شعر کردی

در باره شعر کردی 

• ظاهر سارایی
قبل از هر بحثی لازم است مقدمه ای در باب زبان کردی و تلقی از آن بیاید . تقریبا همه با این نکته موافق اند که زبان کردی گستره ی وسیعی را تشکیل می دهد که به جای یک زبان واحد ، مجموعه ای از زبان های کردی وجود دارد که معروف ترین شاخه های آن را کرمانجی و سورانی و اورامی – گورانی   ، و کردی جنوبی تشکیل می دهند . طبعاً منظور ما از کردی در این جا ، فقط کردی جنوبی است نه کردی های دیگر که هر کدام متولیان و حکایت خاص خود را دارند .  در گام بعدی باید روی این نکته توافق کنیم  که شاخه های کردی جنوبی کدام اند ؟ باز هم تقریباً همه موافق اند که منظوراز کردی جنوبی ، کردی کلهری- کرمانشاهی ، فیلی – ایلامی ، و لکی است . و البته عده ای معتقد اند که لکی از بُعد واژگانی به کردی جنوبی ، و از حیث قواعد نحوی به کردی سورانی و اورامی نزدیک است. با این وصف اشتراک بیشترین آن با کردی جنوبی است و فعلا در این شاخه دسته بندی می شود .
گام سوم ، آن است که چه نامی برای کردی جنوبی پیشنهاد کنیم که در بردارنده ی همه ی این گویشوران باشد ؟ آیا کردی کلهری ، فیلی ، لکی و نظایر آن کافی و مناسب خواهد بود ؟ من قاطعانه می گویم که خیر . و هیچ یک از گویش های کردی جنوبی نمی تواند وحق ندارد که نام طایفه ای و محلی خود را برزبانی بنهد که گستره ی وسیعی از ایران و عراق را در برمی گیرد . می دانم که کلهرها سخت مشتاق اند که کل کردی جنوبی را به نام کردی کلهری بنامند که این اشتیاق ایرادهایی را در پی دارد ؛ اول آن که " کلهر " تنها نام ایلی است که از ایوان در ایلام شروع ، وپس ازگذشتن از گیلان غرب به دهات آن سوی اسلام آباد ختم می شود . 
این ایراد در بین کردهای عراق نیز صادق است . کردهای جنوبی عراق که در معادلات سیاسی و نظامی عراق نقش زیادی داشته اند و دارند خود را کُرد " فیلی " می نامند و این نام حتی در خارج از کشور معروف و شناخته شده است . کردهای عراق خود را به این خاطر " فیلی نامیده اند که ایلام امروز و پشتکوه دیروزین درزمان مهاجرت آنان به عراق ، زیر سیطره  ی والیانی قرارداشت که نام خانوادگی شان " فیلی " بود و کردهای جنوبی خود را کردی فیلی می نامید ؛ یعنی کردهایی که والیان فیلی بر زادگاهشان حکومت می کنند واین نام از باب مجاز خاص وعام به کل کردهای جنوبی عراق اطلاق شد و امروزه با توسع ، معنایی اصطلاحی یافته است . آیا کردهای کلهر و لک ایران حاضراند خود را کرد فیلی بنامند ؟ به نظر می رسد که جواب منفی باشد کما این که لک ها وفیلی ها نیز حاضر نیستند خود را کرد کلهری بنامند . خنده دار تر آن که بعضی از کردهای عراق و حتی نویسندگان و به اصطلاح اهل تحقیقشان مجموعه کردی جنوبی را " لری " می نامند چنان که پایگاهی اینترنتی در عراق به نام لورستان وجود دارد که موضوع آن کردهای فیلی و جنوبی است  .
 این که این بحث را باز می کنم به خاطر این است که در ورای این نام گذاری ها تعصبات و اختلافاتی نهفته است که دیر یا زود سر باز می کند و منشا مشکلات بعدی می شود. پس بهتر است اول این مسائل را حل کنیم بعد سراغ مسائل دیگر برویم . کردهای شیعه مذهب فیلی و کلهر ولک  فعلاً خود را کرد جنوبی می نامند . اما آیا این اصطلاح کردی جنوبی اصطلاحی مناسب است ؟ به نظر می رسد این نام گذاری از باب ضرورت و " علی الحساب " باشد تا نامی قطعی  ؛ و بهتر است به جای این که کردهای جنوبی خود را با ولع واشتیاق وتعصب کلهر و فیلی ولک بدانند به فکر نامی جامع و مانع و زیبا برای خود باشند تا به مدد آن این چتر برسر همه گسترده باشد، و این نکته ی باریکی است که من خیلی روی آن تاکید دارم . گاهی می بینم که لک ها و فیلی ها و کلهرها چنا با اشتیاق نام جزئی خود را به کلیت کردی جنوبی اطلاق می کنند که به اصطلاح عوام آب از لب و لوچه شان می چکد و این انحراف می تواند در درازمدت منجر به اختلافات و گسستگی های بعدی شود چرا که ریشه ی تعصب و شوونیسم ابتدا تنها انگیزه ای ساده در ذهنی متصلب بیش نیست .
یادمان باشد که کردی جنوبی به خاطر جغرافیای متنوع و گسترده و جمعیت انبوهش یکی از کانون های اصلی کردها در جهان است و می تواند و می باید بیش از این وزن زبانی و ادبی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی اش نمایان باشد . کردهای جنوبی به خطر مذهب واحد ، یگانگی زبانی و دیگر مولفه های فرهنگی از آغاز دوره ی صفویه در معادلات سیاسی و نظامی نقش قابل توجه خود را ایفا کردند . صفوی ها به خاطر تعصبات مذهبی نتوانستند حمایت کردهای شمالی و سنی مذهب را جلب کنند و با سخت گیری هایی که بر آن ها روا داشتند ، عمدتا آنان را به حمایت از عثمانی وا داشتند ، حال آن کردهای جنوبی به خاطر دلایلی که گفته شد ، به عنوان مرزدار و سرباز در خدمت شاهان صفوی و افشار و زندیه قرار گرفتند و شعر و زبان و ادب کردی جنوبی از این هنگام شکل گرفت . خان منصور از پهلوانان وسرداران نادرشاه بود و به احتمال قریب به یقین در نبرد قندهار علیه افغان ها جنگیده  و در آوردهای پهلوانانه شرکت می جسته است . الماس خان کندوله ای خود از سرداران نادرشاه بود که ماجرای او و نادرشاه معروف است و به رغم بی مهری ای که از نادرشاه دید ، منظومه ی نادرنامه را دروصف و ستایش نادرشاه و نبردهای او  سرود . و این چنین بود که کل کردهای جنوبی با تکیه بر زبان معیار ادبی آن عصر یعنی زبان ادبی گورانی آثار بلند خود را سرودند و با زبان واحد ادبی وشعری و ارتباطاطات دوستانه ای که با هم داشتند ، توانستد بذر هم دلی و هم زبانی را در بین کردهای جنوبی بپاشند .
این دوران خوش هم چنان درمناطق کردنشین جنوبی ادامه داشت تا این که رضاخان بر سرکار آمد و با ایجاد مرکزیتی واحد و متاثر از اندیشه های شوونیسی که خود متاثربود از ناسیونالیسم لجام گسیخته ای که آن عصر در تمام جهان مخصوصا در اروپا به وجود آمده بود ، با خشکی و تعصب بیماروار تیشه بر ریشه ی همه ی دستاوردهای فرهنگی و بومی ایران زد و قومیت هایی را که همواره سرباز ایران بودند ، به حاشیه راند و زبان و فرهنگشان را به تمسخر گرفت و به بهانه ی لباس واحد و کشف حجاب و نظایر آن ، با تضعیف و استیصال فرهنگ های بومی در حقیقت فرهنگ ملی را به نابودی کشاند و با گرایش بیمارگونه و مقلدانه از راه و روش فرنگی ، ایران را از هویت بومی و ملی خود چنان  تهی کرد که هنوز آثاراین حرکت ضد فرهنگی تبدیل به معضل بزرگی برای جامعه ایران شده است.
اینک که چرخ مدرنیته اندکی کند شده و مردمان دریافته اند ، نگاه خطی و قطعی به سیر تاریخ و تکوین فرهنگ ها چقدر می تواند به زیان جامعه ی انسانی تمام شود و این که سنت هم اگربازخوانی شوند ، می تواند جایگاهی شایسته در تعاملات کنونی بشر امروز داشته باشند  ، همه را متوجه گذشته و داشته های بومی خود کرده است ، و ملت ها  تا حد زیادی پشیمان از آن اند که  چرا اسماعیل های خود را در پای بتی چنین قربانی کرده اند و چنان صدمه ها ی هولی به خود رسانده اند که جبرانش اندکی محال می نماید .  در عهد پهلوی نه تنها  شعر کردی که زبان کردی نیز در حال احتضار بود . ما کردها  به واسطه ی این سیرتاریخی و نیز بی توجهی و اهمال خود  ، بخش بزرگی از گویشوران خود را از دست داده ایم و هنوز هم در حال از دست دادن آن هستیم . چگونه می توان این ضایعه ی بزرگ را جبران کرد که شهر بزرگی چون کرمانشاه تا حد زیادی از دست رفته است . آن ام القرای کردهای جنوی بخش های زیادی از جمعیتش ، اکنون  به فارسی سخن می گوید وهویت کردی و بومی خود را تا حد زیادی فراموش کرده است . بی کرمانشاه چه می توان کرد و چگونه می توان زیست  ؟ سیری که در کرمانشاه طی شد در همه ی شهرها و مناطق کردنشین جنوبی دیگر درحال طی شدن است . اسلام آباد ، ایلام ، کوه دشت ، بیجار و جاهای دیگر به خاطر این که از قافله ی این دگردیسی ابلهانه ، عقب نمانند ، بچه های خود را از کردی گفتن منع ، و آنان را به معولیت زبانی گرفتار کرده اند ؛ و طرفه آن که عشایر و روستاییانی که همیشه حافظ و پاسدار ارزش های زبانی و فرهنگی بوده اند به محض این که پایشان به شهرها می رسد ، در فارسی گویی ، گوی سبقت از همگان می ربایند تا به خیال خام خود ، راه صد ساله ی مدنیت را یک شبه طی کنند ؛  و طرفه تر آن که دختران که مادران آینده هستند ،  نه تنها در خردسالی فارسی می گویند که تا آخر عمر آن را از دست نمی نهند .
زبان شناس ها می گویند زبان حرکتی ناگزیر دارد و از سیر آن چاره نیست اما عده ای دیگر به برنامه ریزی برای زبان معتقد اند و هر حرکتی را موثر درسیرزبانی می دانند . آیا تلاش شاعران ونویسندگان و روزنامه نگاران و آحاد کرد نمی تواند سدی بر این سیر و بستری  نوین درراه انحراف آن ایجاد کند  ؟ 
خوش بختانه  شاعران کرد که عمدتاً جوان هستند ، با درک فضای سیاسی و فلسفی جهان امروز، و نقش موثر ابزارهای ارتباطی ، و این که مدرنیته نمی تواند و حق ندارد که همه ی  گل ها و گیاهان را در پای گل و گیاهی درشت تر قربانی کند و این که همه زبان ها آفریده ی آفریدگار هستند ، رویکردی نوین به زبان مادری خود  داشته اند .
بشر و خاصه فرهیختگان و حکمای آن  ، امروز به این نتیجه رسیده است که جهانی زیباست که هرکس و هر چیز در جایگاه خود باشد . به گونه ای که کثرت ها وحدت را نقض نکند و وحدت به منزله  ی حذف کثرت ها نباشد . این امر تا آن اندازه حیاتی بوده است که سازمان ملل روزی را به نام زبان های مادری تعیین کرده و از نابودی گونه های زبانی اظهارنگرانی کرده است . چرا باید نگران از بین رفتن نسل گوریل ها و اورنگوتان ها در اعماق جنگل ها بود و از نابودی گونه های زبانی و پوشش ها و فرهنگ های عامه نگران نباشیم  . اگراندکی شیشه ی کبود بدبینی و تعصبات را از چشم برداریم و به این تنوع و رنگارنگی ، بی طرفانه نگاه کنیم ، همه را زیبا درخواهیم یافت . چرا نباید زبان کُردی در کنار زبان فارسی نفس بکشد ؟ چرا نباید درایران عزیز و واحد ، همه ی قومیت ها و زبان ها درکنار هم و برای هم باشند . دراین صورت زبان های بومی نه تهدید که فرصتی برای غنای زبان ملی خواهند بود ،همان گونه  که زبان ملی ما ؛  یعنی فارسی نیز به عنوان زبانی ارتباطی و ادبی ، نقش اساسی و تاریخ خود را مثابه ی ریسمان وحدت ایفا خواهد کرد .
لازم است روشنفکران و فرهیختگان وعقلای قوم به این نکته از منظر روشنفکری و فرهیختگی توجه کنند و خود را ازدام تعصبات بیمارگونه برهانند تا همه چیز را در جای خود و زیبا دریابند . من با این نگاه همان گونه که به زبان مادری خود عشق می ورزم ، زبان فارسی را زیبا و برازنده می بینم و از شناوری در ساحل آن لذت می برم و هیچ گاه آن را غرقگاهی برای خود و زبان مادری ام نمی بینم . لازم است که دیگران نیز این نگاه را به زبان های بومی و ایرانی داشته باشند و آن ها را عاشقانه در آغوش کشند و تنها  راه رسیدن به این هدف ، تعامل روشنفکری ، و  ترک تعصبات و اشتلم های کوته فکرانه ومقلدانه است .
می دانم که از بحث دورافتاده ام اما چه کنم که ناگزیرم . سوال شما این بود که شعر کردی درحرکت است یا گرفتار رکود شده است ؟ درنگاه اول پاسخ مشخص است : شعرکردی که در این جستار همه جا کردی جنوبی است ، درحرکت بوده است . چرا که نسلی که کمتر در منزل به او کردی آموخته اند و از هر طرف مورد هجوم فکری و فرهنگی و زبانی بوده ، زبان به کردی سرایی گشوده است و آثار عزیزی خلق کرده  و توانسته مخاطبان و خوانندگان خاصی را بیابد و بر ذهن و فکر جامعه اش تاثیر بگذارد . نمی دانم در کرمانشاه وضع چه طور است اما می دانم که در ایلام ، شاعران حیات تازه ای به شعر کردی داده اند ، آثار خیلی خوبی خلق کرده اند و حتی در احیای متون کهن نیز کوشیده اند . از سوی دیگر کردی گرایی در محیط های دانشگاهی به ارزش تبدیل شده است و خیلی از دانشجویان مخصوصا در مقاطع بالا رساله ها و پایان نامه های خود را حتی المقدر به زبان و ادب و فرهنگ کردی اختصاص می دهند که بعدا هم به صورت کتاب چاپ می شوند و بر غنای این زبان می افزایند . من این رشد را می بینم و مخصوصا از این که نسل جوان می خواهد هویت بومی و خاص خود را داشته باشد  ، خرسندم . چرا که جوان کرد ایلامی و کرمانشاهی و لک به جای این که به لهجه ای تمسخرآمیز در نزد فارس زبانان ، فارسی بگوید و مورد تمسخر دیگران قرار بگیرد ، دوست دارد به زبان خاص خود سخن تکلم کند ؛ لباس خاص خود را بپوشد ؛ به ساز خود برقصد و به آهنگ و آواز خو تغنی کند و درفضای  سنت خود نفس بکشد . به هر حال این زبان و این فرهنگ  ، دست کم کلبه و آلونکی است که ما در آن احساس راحتی می کنیم و از کرایه نشینی و سرخانه بودن خجالت نمی کشیم . در این میان نقش کسانی که به کُرد زبانان و نسل جدید اعتماد به نفس داده اند ، ارجمند است . آنان تا حد زیادی بستر لازم را برای این جنبش فراهم آورده اند خاصه آن جا که از منظر انصاف به قضیه نگریسته اند.

ادامه مطلب ...