تلفن همراه پیر مردی در اتوبوس زنگ خورد.
پیر مرد به زحمت تلفن را با دستان لرزان از جیبش در آورد،هرچه تلفن را در مقابل صورتش عقب و جلو کرد نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند. رو به مرد جوانی کرد و گفت:ببخشید آقا،چی نوشته؟
مرد جوان گفت:نوشته همه چیزم.
پیر مرد جواب داد:الو،سلام عزیزم...
یهو دستش را جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و با لبخندی زیبا و قدیمی به مرد جوان گفت:همسرمه...
یعنی میشه ما هم همیشه اینجوری عاشق بمونیم؟
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1391 ساعت 09:11 ق.ظ