-
رسم زمونه
شنبه 6 آذرماه سال 1395 12:24
رسم زمونه خیلی باحاله ، می دونی چرا ؟ آخه وقتی فکر می کنی همه دنبالتن و با توهستن ، وقتی چشماتو باز می کنی می بینی کسی کنارت نیست و تو تنهای تنهایی ، ولی وقتی فکر می کنی تنهای تنهایی و کسی به تو اهمیتی نمی ده اگه چشماتو قشنگ باز کنی می بینی همه با تو هستن و به تو اهمیت میدن . خیلی این رسم زمونه باحاله که میخواد به تو...
-
دلمو خوب سوزندی
شنبه 6 آذرماه سال 1395 10:03
تو اهل سوزاندن بمان شمع من و من پروانه تا حالای آمده! تا هنوز نیامده و تا همیشه دیر! برایت خواهم سوخت! بین ما فاصله ای نیست به جز فراموشی ٬ تو را به یاد خواهم آورد. تو را به یاد خواهم داشت . تو را هرشب در رویاهایم تکرار خواهم کرد و هر روز صبح که بر می خیزم گوشه لبم خنده است ٬ بین من و تو رازهای نگفته ایست که هرگز به...
-
به من کمک کن
شنبه 6 آذرماه سال 1395 08:41
به من کمک کن، به من کمک کن تا عشق او را برای همیشه حفظ کنم، خدایا! به من کمک کن تا عاشقانه ترین نگاه ها را در چشمانش بریزم خدایا! به من کمک کن تا لطیف ترین کلمات را نثار قلب جوانش کنم خدایا! به من کمک کن تا در معبد عشق او بهترین و شیرین ترین دعاگر باشم خدایا! به من کمک کن تا سرود عشق را به هنگام طلوع آفتاب، هر بامداد...
-
دلم برات تنگ شده
شنبه 6 آذرماه سال 1395 06:45
دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ آورد و گیسوان بلندش را به باد ها می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید دلم برای کسی تنگ است که چشم های قشنگی را به عمق آبی دریای واژگون می دوخت و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند ... کسی که بی من ماند کسی که با من نیست کسی ... من همیشه تنهام فکر می کردم...
-
دلم برات تنگ شده
شنبه 6 آذرماه سال 1395 04:58
دلم برای کسی تنگ است که مثل هیچ کس نیست... دلم برای کسی تنگ است که آفتاب حمایتش را بر گل های کوچک باغچه جنگلی دلم ارزانی می کند.. کسی که حس می کند مرا در اعماق آبی پوست و گوشت بی رمق باغچه ام و گیسوانش را بیدوار در گیسوانم می اویزد.... بازوان توانایش را بر گردن گلبرگهای دلم حلقه می کند و می فشارد... کسی که در من هق هق...
-
تو را نمی بخشم
جمعه 5 آذرماه سال 1395 23:28
تو را نمی بخشم تو را نمی بخشم به یادت هست روزی را که من با کوله باری از حقیقت آمدم سویت به من گفتی دلت از دردهای کهنه لبریز است و من گشتم پرستار دل تنگت یادت هست؟ و بعدی چند می گفتی تو را دیگر نمی خواهم تو هرگز اشکهایم را نمی دیدی به قلب ساده و بی کینه و پاکم چه بی رحمانه خندیدی برو هر جا که می خواهی بخوان با هر که می...
-
دا تنگم
جمعه 5 آذرماه سال 1395 20:19
دل تنگم دل تنگم برای صدات که آوای دلنشینی بود برای قلب مجروحم دل تنگم برای نگاهت که وقتی سکوت میکردی با من سخن می گفت دل تنگم برای دستان قدرت مندت که وقتی در آغوشم میگرفتی آرامش را با تمام وجود احساس میکردم کجای ؟کجای این زمین خاکی ؟ خسته ام از دویدن به سوی سرابها می ترسم که زمانی بر گردی که چشمان منتظر من زیر خاکها...
-
بیا برگرد
جمعه 5 آذرماه سال 1395 18:27
د وستان روی عکس ها کلیک کنید!!!!حرف هامو روی اونا گفتم!!!!!! بدترین شکل دلتنگی اینه که آدم پیش کسی که دوسش داره باشه ولی بدونه که هیچوقت بهش نمیرسه. بدترین شکل دلتنگی تموم کردن قشنگترین قصه زندگی با جداییه بدترین شکل دلتنگی نداشتن یه همراه اون هم درسخت ترین شرایط زندگیه بدترین شکل دلتنگی نادیده گرفتن قشنگترین احساس...
-
کاش کودک بودم
جمعه 5 آذرماه سال 1395 16:30
کاش کودک بودم تا شبها قبل از اینکه بفهمم چه کسی برایم لالایی گفته، عمیق ترین خواب دنیا را داشتم.وصبح ها با خمیازه وعشوه ای کودکانه، بعد از همه از خواب برمی خواستم . ای کاش کودک بودم ، تا هر وقت دلم می گرفت با صدای بلند گریه می کردم و داد می زدم تا همه درد مرا بفهمند . ای کاش کودک بودم ، تا عروسکهایم را در اختیار می...
-
دروغ می گفتی
جمعه 5 آذرماه سال 1395 16:13
دروغ می گفتی ... دست ازســـــر ما بردار , کنار تـــــــو نمی مونم یـــــه روز می گفتم عاشقم , اما دیــــگه نمی تونم تقصیر هیچکس دیگه نیست ,قصه ی ما تموم شده حیف همـــــــه خاطرها , به پای کـــی حروم شده دروغ می گفتی که , برم از بی کسی دق می کنی اشکاتو باور ندارم , بـــی خودی هق هق می کنی .........
-
آتش عشق
جمعه 5 آذرماه سال 1395 14:32
عشق آتش هم هست اما آتشی سرد با وجود این باید در این آتش سوخت،زیرا این آتش تطهیر کننده این آتش فقط برای تطهیر کردن می سوزاند و نا خالصی ست که می سوزد و طلای خالص باقی می ماند.عشق شکل رنج آفرین است ،عشق خرابت می کند تا دوباره آبادت کند دانه باید شکسته شود;وگرنه درخت چگونه می تواند متولد شود رود باید به انتها برسد ;وگرنه...
-
عمر عاشقی
جمعه 5 آذرماه سال 1395 12:35
وقتی قرار عمر عشق سربرسه بهتره قصه به آخر برسه بهتره که دورنریزی اشکاتو بهتره هدرندی گریه هاتو وقتی قرارعاشق تنها بشی بهتره که دیگه ازدل نباشی می رمُ خط میکشم رواسم تو میرمُ باطل میشه طلسم تو وقتی قرارعشق بشه یه خاطره بهتره خاطره ازیادم بره حس میکنم که دیگه وقت رفتنه جاده مثل سایه دنبال منه وقتی آدم توعاشقی بد میاره...
-
یادمان باشد
جمعه 5 آذرماه سال 1395 10:40
یادمان باشد اگر شاخه گلی چیدیم وقت پرپر شدنش سوزو نوایی نکنیم یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم یادمان باشد ازامروزخطایی نکنیم.گرچه درخود شکستیم صدایی نکنیم سخته یکی بهت بگه ستاره شو بچینمت یه کم که بگذره بگه دیگه نیا ببینمت
-
عکس های عاشقانه
جمعه 5 آذرماه سال 1395 06:41
-
تنها گذاشتی
جمعه 5 آذرماه سال 1395 06:10
تنها گذاشتی چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید : چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟ چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود ... همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم ...! با تویی که از کنارم گذشتی... و حتی یک بار هم نپرسیدی، چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!! تو مثل صد تا بهارم...
-
وقتی که نیستی
جمعه 5 آذرماه سال 1395 04:17
وقتی که نیستی وقتی که نیستی بهار هم بهار نیست و من باران را بهانه می کنم تا زیر چتر صدای آن اشک های خود را پنهان سازم وقتی تو نیستی عقربه های ساعت دلم بی خیال گذر لحظه ها در گذشته ای دور در جا می زنند و گردش روزگار را هم جدی نمی گیرند وقتی تو نیستی قلبی پر تپش روحی تشنه و جانی خسته بر دریچه چشمانم هجوم می آورند و...
-
پرنده خیال
جمعه 5 آذرماه سال 1395 02:14
پرنده خیال برای تمام زندگی٬ داغ عشق تو بر پیشانی دلم نشسته است و زندگی من را در خود خلاصه کرده است؛ زندگی در عشقی زیبا. هر روز دلتنگ تو میشوم و روزهای نبودنت چون آهنی گداخته بر جگر من مینشیند و دود از جانم برمیخیزد و آن گاه چارهای ندارم جز آن که چشم بربندم و در خیال خویش فرو روم - دوست دارم از این خیال هرگز بیرون...
-
سکوت تنهایی
جمعه 5 آذرماه سال 1395 02:08
در سکوت تنهایی خود به یادتت می افتم و سرپای وجودم از عشقت لبریز میشود به امیدی روزی که بیایی و غروب دلتنگیها را به سپیده با تو بودن برسانی و دفتر سرنوشت مرا با سرانگشت معجزه گرت ورق بزنی وقتی به تو فکر میکنم در خلوت تنهاییم دیگر تنها نیستم.... قدر هر چه گل دیدم مرا آزار کردی تو خیانت را دوباره در دلم تکرار کردی تو عجب...
-
غم فراق
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 22:08
غم فراق محبوب من! امشب باز غم فراق، چون ابرهای در هم پیچیده، آسمان دلم را فرا گرفته است و باران اشک، نمود دل طوفانیاش میشود. گویی که اشک میخواهد زنگارهای دل فراق کشیده را با زلال خود شستشو دهد ولی عاجز است. وقتی صاعقه جدایی به رخ جان آدمی سیلی میزند و یاس دل پژمرده میشود و شاهد تنهایی و غمم فقط مهتاب باشد، از...
-
آرام دل من
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 20:08
آرام دل من خدا آرام دل من چون آبشار بر تن بی جان من جاری شدی چون خورشید در قلب من طلوع کردی چون باران بر خشکیده گیاه روح من باریدی نامت خود ترجمان شوق من است صدایت موسیقی جانافزای من برق نگاهت درخشش ستارههای امید من یاد تو دریای مواج خیال من آیا اینها کافی نیست تا آرام دل من باشی؟ پس بی دلیل دوستت دارم به جنازه گر...
-
اگر عشق باشد
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 18:04
اگر عشق عشق باشد خدا اگر عشق عشق باشد دانی که کیست زنده ؟ آن کو ز عشق زاید اگر عشق عشق باشد چگونه میتو ان به غیر از معشوق اندیشید؟ چگونه میتوان عاشق و معشوق و عشق را از هم جدا کرد؟ آن که میگوید زمانی عاشق بودم یا زمانی معشوقی داشتم و اکنون ...، او اصلا عشق نمیداند. همه زیبایی عشق به جاودانگی آن است و سخن همان است...
-
زیبای درد عشق
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 18:00
بیانی از زیبایی و درد عشق بی راهه چشم خدا نمی دانم خدا را چه حکمت است که احساس عشق پیش از آن که بر زبان جاری گردد یا بر قلم جریان یابد، گویی باید حتما سری به چشم بزند و اشک را جاری سازد. گاه نیز چشمه به ظاهر کوچک اشک، رود پر شتاب احساس را در خود فرو می بلعد و زبان و قلم دیگر میدانی برای بروز نمی یابند و در این زمان...
-
اگه میخوای بفهمی
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 16:06
مطالب خودتون رو هم بصورت ایمیل و هم تو نظرات میتونید برام بفرستین ( نام و اسم شهر خودتون رو هم بنویسید ) sms:09353948402 منتظرم. اس ام اس دوستان امروز را به یاد تو به سر بردم ، همچون دیروز . فردا را نیز به تو خواهم بخشید ، تنها ترسم از آن است که روزی فردایی نماند تا در آن به تو بیندیشم . فرستنده : دریا ( از ؟؟؟ ) اگه...
-
سودای پنهان
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 14:02
به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش سر مویی اگر بالم ، جهان درد گریبانش نه صبری تا کمی بر آتش حرمان زند آبی نه طاقت تا به تدبیری شود دشواری آسانش هوایی برده است از کف ، عنان اختیارش را بکشتی بادبان ها دارد ، اما نیست سکّانش تا صورت پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود آن قاعه گشایی که در...
-
عشق چیست؟
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 12:56
عشق چیست؟ و اما عشق ... عشق پیامبری است بی ملیت. عشق ، سر زده آمدن بهشت است به خانه ی دنیا! عشق، سرزده آمدن بهشت است به خانه ی دنیا ! عشق خاری است که به پا می رود و در دل ریشه می دواند. عشق ، نگریستن است با چشمان بسته. عشق ، گیوتین خرد است. عشق ، ترجیح کوخ است به کاخ. عشق ، شوینده ی هوس هاست... عشق در ماشین به پیرمردی...
-
عکس عاشقانه
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 10:54
کلمات کلیدی: عکس عاشقانه کلمات کلیدی: عکس یک عکس چسبانده ام به اتاق ام . نور از قابش می گذرد . همیشه طره ای از آفتاب ، رویش است. یک شکاف مانند می شود که میانه اش پیدا نیست، بس که نور هست. عکس، عکس یک دست مهربان است. دست خیلی مهربان و نرم . دستی که انگشت های کشیده دارد و ناخن هایش ، مرتب است . دست توست، ولی کسی نمی...
-
دیدن عشق
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 08:48
آغاز دیدن از خود عبور می کنم -ساده تر از توقف های پیچیده _ وقتی شتاب سرسام آور زمان مرا به درنگی هزار ساله می خواند و ابهام خورشید گون حقیقت در بلندترین شب های انتظار یقینی همیشگی ست. حسی مرا نهیب می زند. که شهد تلخ زیستن در کام سال های بی تو تکامل غربت شیرینی ست که در فاصله ی شکیبایی من از فراز ریشه تا فرود غمگین...
-
زن شیشه ای
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 06:47
زن شیشه ای قسمت دوم - گمنام January 25, 2005 دکتر به عکس ها اشاره کرده و گفته بود: "هنوز امیدوارم، امید به باقی ماندنت." و او در آن لحظه نمی خواست برگردد و به آن صفحهء روشن که رعد و برق بر آن می تابید، بی امان نگاه کند تا هیولایی با هزاران دست را در حال چیدن قلبش ببیند. به دکتر گفته بود: "چطور می توانم...
-
اشک من
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 04:26
دستمال کاغذی به اشک گفت: قطره قطرهات طلاست یک کم از طلای خود حراج میکنی؟ عاشقم ! با من ازدواج میکنی؟ اشک گفت: ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی! تو چقدر سادهای خوش خیال کاغذی! توی ازدواج ما تو مچاله میشوی چرک میشوی و تکهای زباله میشوی پس برو و بیخیال باش عاشقی کجاست! تو فقط دستمال باش! دستمال کاغذی، دلش شکست گوشهای...
-
مسئولیت پذیری
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 02:15
1 - اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود ، مسئولیت کاری را به عهده نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید. ( تنبلی و بی مسئولیتی) 2 – اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (که به نظر شما غیر منطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمائید....