ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
باید که سفر کرد به محبوب رسیدن
اما نتوان کرد دگر قافله ای نیست
سفر از فاصله ی دور حکایت دارد خسته با رفتن احساس رفاقت دارد
چه صمیمانه به درگاه خدا گویم که دلم از دوری دوست شکایت دارد
دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم
در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست باز هم از انتهای دل صدایت میکنم
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد
گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد