شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

دوستت دارم

مترسک به آسمان نگریست . آخرین پرستو هم از نظرش ناپدید شد . باد تندی وزید و پوشالهای تنش را با خود برد ، اما قلبش را محکم به خود فشرد آخر پرستوی کوچک به او قول داده بود که باز می گردد پس باید منتظرش می ماند . چه احساس خوبی چون این اولین بار بود که حس می کرد کسی به فکر اوست کسی که مغز پوشالی ، کت پاره و چهره ی ناموزونش را دوست داشت . نام این احساس چه بود. دیروز شنیده بود که پسر کشاورز به دختری که آمده بود از لب چشمه آب ببرد گفته بود : دوستت دارم . دیروز معنی این لغت را نفهمیده بود اما حالا گویی تک تک واجهای آن برایش معنی داشت . دو باره تکرار کرد : پرستو دوستت دارم. 

                 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد