شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

افسوس

افسوس  

 

 

 

 

غمگین 

افراد غمگیـن به مهـتـاب نگاه میکنند تا غم از دلشان دور شود ، اما ای مـاه  امشب تو به خاطر بخـت من نـاراحتـی

 من امـید داشتم بخت خود را در تو ببینـم اما می بینـم که تو هم غبـار گرفته هستی ، بخت مرا نشـان نمی دهـد

 خورشـید لباس تیره ای از ابر پوشیده است ، لباس خوب فصل پایـیـز خورشـید همیشه ابری است

 بگذار تا جانم در طلب معشـوق فـدا شود زیرا  کاری  بهتری  از این نمی توانم انجام بـدم

 

 امشـب ای مـاه آسمانی آرامش ببـخش دل من هستی ، زیرا ای مـاه درد من و تو یکـی است

 

 تو ای کسی که برای رسیدن به معشوق دائم در حال حرکتی ، مثل من هیچ وقت آسایش نداشتی

 

هر شـب یک دامن اشک می باری مـاه ستـارگان و خورشـید پروین قطرات اشک تـو هستند

 

تا چه زمانی به این قـلـب غمگین سرکشی میکنی ای پرستو(معشـوق)

  ای معشـوق که با آمدنـت خبر از فصل بـهـار میدهی

 

- و نگاهـم

 مثـل یک حـرف دروغ

   شرمگیـن و فروافتـاده اسـت

 

 

- مـن از نهـایت تـاریـکی

  و از نهایت شــب حـرف مـیزنـم

 

- مرداب های الکل

   با آن بخـار گس مسموم

    انبوه بی تحرک روشنفکران را

      به ژرفــنـای خویـش کشـیدنـد

 

-عشــق ؟

  تنهاسـت و از پنجره ای کوتـاه

   به بیـابـان های بی مجنـون می نگرد

 

- افسـوس ، ما خوشبختیم و آرامیـم

  افسـوس ، ما دلتنگ و خاموشیـم

   خوشبخـت ، زیرا دوسـت میداریـم

   دلتنگ ، زیـرا عشــق نفـرینی سـت

بوی گندم مال مـن

هر چی که دارم مال تـو

یک وجب خاکــ مال مـن  

هـر چی می کارم مال تـو

اهل طاعونیه این قبیله مشرقیـم

تویی اون مسافر شـیشـه ای شهر فرنـگ

پوستم از جنس شبـه پوست تو از مخمل سرخ

رختم از تاوله تن پوش تو از پوست پلنـگ

نباید مرثیه گو باشیم واسه خاک تنـم

تـو آخر مسافری , خون رگــ اینجا منـم

تـن من خاک منه ساقه ی گندم تن تـو

تـن ما تشنه ترین , تشنه ی یک قطره آبـــ

-------------------------------------------------

بعد از 5 سـال !!!

ســکوت بهترین موهبت

مرگــ, گریــه,غــم

شادی چند لحظه ای در حالی که خودت می دانی که پوچ است

اما چه لذتی دارد در عین ناباوری

ای کاش برای چند لحظه شادی واقعی را احساس می کردی بدون پوچی ها

احساس سرمای ملایم را در یک وانت دم غروب کنار کوه جاده خاکی سفر به جوپار چقدر عـالی بود چقدر عـالی بود

حتی در خواب مهم نیست چون دوتایش گذراست اما در خواب لذتی دیگر دارد که در بیداری ندارد

به خــــــدا هنوز سرمایش را احساس می کنم امــــا

. . .

 

جک !جک !جک! در ادامه مطالب

مامانه داشته واسه بچه خودش لالایی  می خوند    بعد ازیک ربع، بچهه میگه: مامان خفه شو میخوام بخوابم

 در تبریز به خاطر میلاد امام علی به هر کی اسمش میلاد بود جایزه دادن!!

 یک سال یک ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینه زنی میومده .مردم میرن پی ماجرا می بینند دسته ترکها تو کوچه بن بست گیر کرده!!!

 یارو نصف شب بلند میشه میره دزدی.توی یک خونه ای مشغول بوده یکدفعه  صاحب خونه سر میرسه.یارو میره پشت دیوار.طرف سایشو میبینه.میگه کیه اونجا قایم شده.یارو میگه هیچی...گربه...بعععع بعععع !!!

 یارو میره نماز جمعه جو میگیرش  موج مکزیکی میاد

 زنه یارو به شوهرش میگه:سه تا حیوون وحشی نام ببر که با (خ) شروع بشه؟ ترکه میگه:خودت خواهرت  خدا بیامرز مادرت

 به علت استقبال گسترده هموطنان شهادت طلب دولت برای برنامه "یک ماه ، یک پرواز، یک سقوط " ثبت نام به عمل می آورد..............شهادت پیشاپیش مبارک

 طرف میخوره زمین واسه اینکه ضایع نشه در جا 800 تا شنا میره

 یه روزیه اصفهانیه تو مسابقه رالی مسافرکشی می کنه

 یارو از برج میلاد میفته پایین همه جمع میشن دورش یزدیه میرسه میگه چیزیش نیست یکتا چای نبات داغ بخوره خوب میشه

 اخبار جدید:رئیس بهشت زهرا به جرم فروش سوالات شب اول قبر دستگیر شد

 امام جمعه اردبیل در خطبه های خود فرمودند:هنگام نوشیدن آب سه تا بسم الله بگویید زیرا در آب سه تا جن هست!...2تا جن بنام هیدرو جن 1 دونه هم بنام اکسی جن

 میگن زمان جنگ یه خلبان عراقی داشت رشت رو بمباران می کرد دید مردم بخار ندارن اومد پایین با کمربندش شروع کرد به زدن مردم

 اصفهانیه خونش آتیش میگیره به آتش نشانی اس ام اس میفرسته

 یه بار ترکها با لرها دعواشون میشه لرها سنگ پرت میکردن ترکها هد میزدن

 اطلاعیه در رشت:پسرهای تک پدر از سربازی معاف می شوند

 ترکه رفت توی طویله که پر از الاغ بود.با خودش گفت عجب آینه کاری قشنگیه!!! 

باز هم عشق!!! 

خوشا عاشق شدن اما جدائی

خوشا عشق و نوای بینوائی

خوشا در سوز عشقی سوختن ها

میان   شعله اش  افروختن ها

چو عاشق از نگارش کام گیرد

چراغ    آرزوهایش   بمیرد

اگر میداد لیلی کام مجنون

کجا افسانه میشد نام مجنون؟

هزاران دل بحسرت خون شدن از عشق

یکی در این میان مجنون شد از عشق

در این آتش هر آنکس بیشتر سوخت

چراغش در جهان روشن تر افروخت

         نوای    عاشقان   در  بینوایست

         دوام   عاشقی ها   در   جدایست

                                                                                           ((مهدی سهیلی)) 

 

 عشق!!! 

عشق !!!

ز تو ای عشق در این دل چه شررها دارم

  یادگار از تو چه شبها چه سحرها دارم

با تو ای راهزن دل چه سفرها دارم

  گرچه از خود خبرم نیستو خبرها دارم

                    تومرا واله و آشفته و رسواکردی

                    تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی

آی ای عشق ! تو بودی که فریبم دادی

 دل سودا زده ام را به حبیبم دادی

بوسه ها از لب یارم به رقیبم دادی

داوری کشتن من یاد طبیبم دادی

                   ورنه ! اینقدر مهم جور و جفا یاد نداشت

هیچ شیرین سرخونریزی فرهاد نداشت

گرچه ای عشق ! شکایت ز توچندان ندارم

که   بعمری   نتوانم   همه را بشمارم

گرچه از نرگس او ساخته ای بیمارم

گرچه  ز آن زلف و  گره هازده ای در کارم

                    بازهم گرم از این آتش جانسوز توام

سرخوش از آه و غم و درشب و روز توام

عماد خراسانی

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد