شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

 کاش قلبم درد پنهانی نداشت ....

سینه ام هرگز پریشانی نداشت....

کاش میشد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت... 

وزش ظلمت را می شنوی؟

من غریبانه به این خوشبختی مینگرم

من به نو میدی خود معتادم

گوش کن

وزش ظلمت را میشنوی؟

من شرمنده تمام دوستان هستم...

چون دیر به دیر دارم مطلب می نویسم...

مشکلاتم خیلی زیاد درکم کنی و هم دعا کنید...

 

جلسه محاکمه عشق بود 

و قاضی عقل  ،

و عشق محکوم به تبعید به دورترین نقطه مغز شده بود 

یعنی فراموشی  ،

قلب تقاضای عفو عشق را داشت 

ولی همه اعضا با او مخالف بودند 

قلب شروع کرد به طرفداری از عشق

آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن اونو داشتی 

ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی 

و شما پاها که همیشه آماده رفتن به سویش بودید 

حالا چرا اینچنین با او مخالفید؟

همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند 

تنها عقل و قلب در جلسه مادند

عقل گفت :دیدی قلب همه از عشق بیزارند

ولی من متحیرم که با وجودی که عشق بیشتر از همه تو را آزرده 

چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟

قلب نالید:که من بدون وجود عشق دیگر نخواهم بود 

و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند 

و فقط با عشق میتوانم یک قلب واقعی باشم  .

پس من همیشه از او حمایت خواهم کرد حتی اگر نابود شوم 

 

می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟

 از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک، مجبور به زیستن هستم.

 از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟

 از چه بنویسم؟

از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟

 ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.

از چه بنویسم؟

 از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟

شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،  دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.

 شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم به نوعی گناهکاری شناخته شدم. 

 نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید، یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.

که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی... امّا هیهات....

 که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...

 از من بریدی و از این آشیان پریدی...

 ((ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود... ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم.

ای کاش از همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت، بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن و از آتش غم سوختن و دیده به درد دوختم... ))

 امّا امشب می نویسم تا تو بدانی که دیگر با یادآوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک نمی شود. چون بی رحمی آن قلب سنگین را باور دارم.

 امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خواب ها و رویاهایم بگذاری...

چون این بار، ((من)) اینطور خواسته ام، هر چند که علت رفتن تو را نمی دانم و علت پا گذاشتن روی تمام حرفهایت را...

باور کن...

که دیگر باور نخواهم کرد عشق را... دیگر باور نمی کنم محبت را...

و اگر باز گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد...

در صورتیکه تاریخ تولد شما در:

 اول فروردین ماه باشد سیاه هستید. بین دوم فروردین تا 11 فروردین باشد ارغوانی هستید بین 12 تا 21 فروردین باشد. شما سرمه ای است بین 22 فروردین تا 31 فروردین باشد نقره ای هستید. بین یکم اردیبهشت تا 10 اردیبهشت باشد سفید هستید. بین 11 اردیبهشت تا 24 اردیبهشت باشد شما آبی هستید. بین 25 اردیبهشت تا سوم خرداد باشد شما طلائی رنگ هستید. بین 4 خرداد تا 13 خرداد باشد شما شیری رنگ هستید. بین 14 خرداد تا 23 خرداد ماه باشد شما خاکستری هستید. بین 24 خرداد تا دوم تیر ماه باشد شما رنگ خرمائی هستید. سوم تیر ماه باشد رنگ شما خاکستری است. بین 4 تیر ماه تا 13 تیر ماه باشد شما قرمز هستید. بین 14 تیر ماه تا 23 تیر ماه باشد شما نارنجی هستید. بین 24 تیر ماه تا سوم مرداد ماه باشد شما زرد هستید. بین 4 مرداد ماه تا 13 مرداد باشد شما صورتی هستید. بین 14 مرداد تا 22 مرداد باشد شما آبی هستید. بین 23 مرداد تا یکم شهریور باشد شما سبز هستید. بین 2 شهریور تا 11 شهریور باشد شما قهوه ای هستید. بین 12 شهریور تا 21 شهریور باشد شما کبود رنگ هستید. بین 22 شهریور تا 31 شهریور باشد شما لیموئی هستید. متولدین یکم مهر ماه زیتونی هستند. بین 2 مهر تا 11 مهر ماه ارغوانی هستید. بین 12 مهر تا 21 مهر ماه شما رنگ سرمه ای دارید. بین 22 مهر ماه تا یکم آبان ماه شما نقره ای هستید. بین 2 آبان تا 20 آبانماه باشد شما سفید هستید. بین 21 آبانماه تا 30 آبانماه باشد رنگ شما طلائی است. بین یکم آذر ماه تا 10 آذر ماه باشد شما شیری رنگ هستید. بین 11 آذر ماه تا 20 آذر ماه باشد شما خاکستری هستید. بین 21 آذر تا 30 آذر باشد شما خرمائی رنگ هستید. متولدین اول دیماه نیلی رنگ هستند. بین دوم دی ماه تا 11 دی ماه باشد رنگ شما قرمز است. بین 12 دی ماه تا21 دی ماه باشد شما نارنجی هستید. بین 22 دی ماه تا 4 بهمن ماه باشد شما زرد هستید. بین 5 بهمن تا 14 بهمن ماه باشد شما صورتی هستید. بین 15 بهمن تا 19 بهمن ماه باشد شما آبی هستید. بین 20 بهمن تا 29 بهمن ماه باشد شما سبز هستید. بین 30 بهمن تا 9 اسفند ماه باشد شما قهوه ای هستید. بین 10 اسفند تا 20 اسفند باشد شما کبودی رنگ هستید. بین 21 اسفند تا 29 اسفند باشد لیمویی هستید.

**************************************************

قرمز با نمک و دوستداشتنی، مشکل پسند اما همیشه عاشق.......و اینطور بنظر میرسد که مورد محبت نیز باشید. با روحیه و بشاش اما در همان زمان میتوانید بد اخلاق هم شوید قادرید با مردم بسیار خوب و با ملاطفت برخورد کنید و این همان عشقی است که میتواند در راهی که در پیش دارید همراهتان باشد آدمهایی را که راحت صحبت میکنند دوست دارید این آدمها باعث میشوند احساس راحتی بیشتری داشته باشید. شیری رنگ اهل رقابت و بازی دوست. دوست ندارد ببازد ولی همیشه بشاش است. شما قابل اعتماد و امین هستید و خیلی علاقه دارید وقت خود را بیرون بگذرانید، با دقت عشقتان را انتخاب میکنید و بسادگی عاشق نمی شوید اما وقتی او را یافتید تا مدتهای طولانی دوستش خواهید داشت. نیلی شما بیشتر متوجه نگاهتان هستید و استانداردهای بالائی در انتخاب عشق دارید. هر راه حلی را با دقت و تفکر انتخاب می کنید و بسیار بندرت مرتکب اشتباه احمقانه میشوید دوست دارید رهبر باشید و به راحتی می توانید دوستان جدید پیدا کنید. خاکستری جذاب و فعال هستید، شما هرگز احساستان را پنهان نمی کنید و هر آنچه را که درونتان است آشکار می سازید. اما ضمنا میتوانید خودخواه هم باشید. می خواهید مورد توجه باشید و نمی خواهید بطور نا برابر با شما برخورد شود. میتوانید روز مردم را روشن کنید. شما میدانید در زمان مناسب چه بگویید و خوش اخلاق هستید. سبز خیلی خوب با افراد تازه کنار می آیید. در واقع آدم خجالتی ای نیستی اما گاهی اوقات با کلماتت به عواطف مردم آسیب می رسانید. دوست دارید تا مورد توجه و علاقه کسی باشید که دوستش دارید ولی اغلب تنهایید و به انتظار فرد مورد نظرت می مانید. طلائی شما میدانید چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. آدم بشاشی هستید و زیاد بیرون میروید. بسیار سخت میتوانی فرد مورد نظرت را پیدا کنی اما وقتی او را یافتی تا سالیان متمادی دوباره عاشق نمی شوی. صورتی شما همواره در تلاشید تا در هر چیزی بهترین باشید و دوست دارید به سایرین کمک کنید. اما بسادگی قانع نمی شوی. دارای افکاری منفی هستید و در جستجوی عشقی شورانگیز مانند آنچه در قصه هاست هستید. زرد شما شیرین و بیگناهید ، مورد اعتماد بسیاری از مردم ، و دارای رهبریتی قوی در ارتباطاتتان هستید. شما خوب تصمیم میگیرید و انتخاب درستی در زمان مناسب می گیرید. همواره در افکار داشتن روابط عاشقانه بسر می برید. خرمائی باهوشید و میدانید چه چیزی درست است. میخواهید همه چیز را مطابق میل خود کنید که گاهی میتواند بدلیل عدم توجه به نظر دیگران مشکل ساز باشد. اما در مورد عشق صبور هستید. وقتی فرد مورد نظرتان را یافتید برایتان دشوار است فرد بهتری پیدا کنید. نارنجی در مقابل اعمالتان مسئولیت پذیر هستید، می دانید چگونه با مردم رفتار کنید. همواره اهدافی برای دستیابی به آنها دارید و حقیقتا برای رسیدن به آنها تلاش میکنید ، فردی آماده رقابت هستید. دوستانتان برایت بسیار مهم هستند و قدر آنچه را که دارید میدانید، گاهی اوقات واکنشتان زیادی شدید است و علت آن نیز احساساتی بودنتان است. ارغوانی اسرار آمیز هستید، بهیچوجه خودخواه نیستید ، زود و آسان نظرتان جلب میشود. روزتان با توجه به خلقتان میتواند غمگین یا خوش باشد. بین دوستان محبوب هستید اما میتوانید دست به عمل احمقانه ای نیز بزنید ، بسادگی امور را فراموش میکنید. بدنبال شخصی هستید که قابل اعتماد باشد. لیموئی آرام هستید، اما بسادگی عصبانی می شوید. به آسانی حسادت می ورزید و در مورد چیزهای کوچک اعتراض میکنید، نمی توانید به یک کار بچسبید اما دارای شخصیتی هستید که اعتماد و علاقه همه را جلب میکند. نقره ای خیال پرداز و بامزه اید ، دوست دارید چیز های جدید را بیازمایید. علاقه دارید خود سازی کنید و بسادگی می آموزید، براحتی میتوان با شما صحبت کرد و شما نصایح خوبی میدهید. وقتی موضوع دوستی است متوجه میشوید نمی توان به کسی اعتماد کرد، اما وقتی دوستان واقعی خود را یافتید تا پایان عمر به آنها اعتماد میکنید. سیاه شما یک مبارز هستید و دارای انگیزه اید. اما تغییر در زندگی را نمی پسندید. زمانی که تصمیمی گرفتید، روی تصمیمتان تا مدتها پای می فشارید. زندگی عشقی شما نیز توام با مبارزه است و مثل همه نیست. زیتونی شما روشن قلب و آدم گرمی هستید. همراه خوبی برای فامیل و دوستانید. خشونت را نمی پسندید و میدانید چه چیزی درست است. شما مهربان و بشاش هستید اما بسادگی به مردم حسادت نورزید. قهوه ای فعال و ورزشکارید ، برای دیگران مشکل است که به شما نزدیک شوند. زمانی که متوجه میشوید نمی توانید به چیزی که میخواهید دستیابید ،‌بسادگی تسلیم شده آنرا رها میکنید. آبی اتکا به نفس کمی دارید و خیلی ایرادی هستید. هنرمند هستید و دوست دارید عاشق شوید ، اما میگذارید عشقتان از دستتان برود چون در این مورد از مغزتان فرمان میگیرید نه از قلبتان. سرمه ای شما جذابید و عاشق زندگی خود هستید ، نسبت به همه چیز دارای احساسی قوی هستید و خیلی زود گیج میشوید زمانی که از دست شخص یا اشخاصی عصبانی می شوید برایتان مشکل است آنها را ببخشید. سفید شما آرزو و اهدافی در زندگی دارید زود حسادت می ورزید نسبت به دیگران متفاوت و گاهی اوقات عجیب هستید اما همه این حالت شما را دوست دارند. کبود احساسات شما بسادگی و ناگهانی تغییر میکند اغلب تنها هستید ، مسافرت را دوست دارید. انسان صادقی هستید ولی حرف مردم را زود باور میکنید. یافتن عشق برای شما سخت است و گمگشته عشق هستید  

مرا در حضور تو راهی نبود

    تمنای من جز نگاهی نبود

        برای دل این کفتر بی پناه

            بجز دستهایت پناهی نبود

        شب از خویش قصد سفر داشتم

    سر راهمان – آه – ماهی نبود

اگر چه غریبانه می سوختیم

    ولی فرصت سوز و آهی نبود

        برای زلالی دلهایمان بجز اشکهامان نبود

        دلت را شکستند و ایینه گفت

    که سنگین تر از این گناهی نبود

 

 

وقتی که رفتی حس کردم که تنها می مانم

 

وقتی که رفتی فهمیدم که دلم از دستم رفت

 

وقتی که رفتی فهمیدم که سرم شانه نوازش گرش را از دست خواهد داد

 

وقتی که رفتی فهمیدم من هم رفتم

 

وقتی که برای آخرین بار از خم کوچه عبور کردی روحم من هم پر کشید

 

ولی به خودم امید دادم

 

به خودم وعده دادم که بر می گردی

 

ولی دلم چیزی را کم داشت که کاملا اونو حس کردم

 

خودم حس کردم که قصر آرزوهایم خراب شد

 

خودم حس کردم که دیگر کسی نمی تواند مثل او دوست داشته باشد

 

اری

 

واقعا دوست داشتنت بی ریا بود

 

بی ریا دوست داشت

 

بی ریا عاشق شد

 

بی ریا مهر ورزید و بی ریا هم رفت

 

درست مثل قاصدک

 

اری قاصدکم رفت و من هم هم تنها شدم

 

قاصدکم رفت و قصر آرزوهایم خراب شد

 

قاصدکم رفت و دلم به انتظار برگشت او ماند تا مرد

 

به راستی بعد تو چه باید می کردم

 

من هم مردم دلم هم به همراه تو مرد

 

نمی خواست کسی را دیگر مثل تو دوست بدارد

 

وقتیکه رفتی نمیدانم چرا دلم هم رفت

 

وقتی که رفتی نمی دانم چرا دستانم دیگر توان نوشتن کلمات شاد را نداشت

 

وقتی که رفتی بارها با چشمانم جنگیدم

 

که چرا باز هم توان دیدن را دارند

 

بارها با خودم جنگیدم که چرا من مانده ام

 

بارها با دستانم جنگیدم که چرا هنوز توان نوشتن را دارند

 

از وقتی که رفتی بارها دفتر شعرم با قطرات اشکم مزین می شد

 

از وقتی که رفتی دیگر توانم نوشتن را هم نداشتم

 

مگر اینکه دلم واقعا هوای تو را می کرد

 

تنها آن زمان بود که می نوشتم آن هم فقط برای تو

 

از وقتی که رفتی دیگر چشمانم نتونست غیر از تو رویاهاش تو رو ببینه

 

از وقتی که رفتی دلم معبد و معبودش را از دست داد

 

مدام بهانه تو رو می گرفت

 

به او می گفتم که رفته، برای همیشه از پیشم رفته

 

ولی ساده دل قبول نمی کرد

 

هجران تو را باور نداشت

 

می گفت که تمام وجودش بوی تو را می دهد

 

برای همین می گفت که تو هم هستی

 

از چشمانم متنفر بودم

 

که چرا از همان لحظه اول برایت اشک نریخت

 

می دونی دیگه نمی خواستم اونها رو باز کنم

 

ازشون متنفر بودم

 

آخه می دونی روزی که برای اخرین بار دستت رو روی اونها کشیدی

 

و گفتی که قطره اشکت بوی عشق می ده

 

فکر کردم چشمام از خودم عاشق تر هستند

 

نمی دونم شاید دوامشون تو عشق خیلی بیشتر از سیاوش بوده

 

شاید چون خیلی دوستت داشتن نتونستن باور کن

 

شاید هم عزیز معجزه دستهای تو بوده

 

اره مطمئنم که معجزه دستهای تو بوده

هیچ وقت تا این اندزه تنها نبودم

 

تو قامت عشق را با رفتنت شکستی

 

از وقتی که رفتی خورشید باری من از سمت مشرق طلوع نمی کند

 

از آن زمان که تو از باغ دلم پرکشیدی دیگری هیچ بهاری به سراغ دلم نیامد

 

دیگر بلبلان در این باغ شوق آواز خواندن ندارند

 

دیگر درختان خسته باغ دلم شکوفه نمی آورند

 

ای عزیز دل

 

خورشید و زمین و بهار و بلبلان و درختان یکصدا تو را می خواهند

 

و من خدا را در هنگام هر اذان برای آمدنت دعا می کنم

 

و زمزمه می کنم

 

ای بهترین،  زیباترین و عاشق ترینم برگرد

 

اما تو صدای زمزمه آنها را نمی شنوی قلم در دست گرفتم که بنویسم از تو متنفرم تا

 

شاید بتوانم به زندگی آنطور که می خواهم ادامه بدهم ولی وقتی به کاغذی که

 

دستم روی آن بود نگاه کردم دیدم که بی اختیار باز هم نوشته ام دوستت دارم

 

برگرد ، برگرد که دلم ، قلبم، همه و همه بهانه تو را می گیرند

 

قاصدک چه خبر آوردی؟

از کجا ، وز که آوردی؟

خوش خبر باشی،

اما، اما......

انتظار خبری نیست مرا...

نه ز یاری و نه ز دیاری ...

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کسی.

برو آنجا که تو را منتظرند.

قاصدک

در دل من همه کورند و کرند، دست بردار از این در وطن خویش غریب

قاصدک تجربه های همه تلخ با دلم می گوید:

که دروغی تو دروغ، که فریبی تو فریب.

با توام، آی!

کجا رفتی؟

آی....

راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟

مانده خاکستر گرمی جایی؟

در اجاقی، طمع شعله نمی بندم، خردک شرری هست هنوز....

قاصدک

ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند.

 

?  

 

 
  

پیام‌هاى دیگران ( 38 نظر )

  
  

پنجشنبه، 12 آبان، 1384

شاهزاده با اسب سیاه

  
  

 

دلم می سوزد برای تمام رویاهایی که نیمه تمام ماندند و شاهزاده ای

 سوار بر اسب سیاه آمد و با شمشیر نگاه خود تمام رویاهایم را گردن زد.

شاهزاده مرا با خود برد تا دور دست واهمه ها تا امتداد پر تب و تاب حادثه ها.

و من تب کردم اما دیگر نه رویای نا تمام و نه دستی برای زدودن خسیسی واهمه ها....

      آه دلم گرفته است .....

  

یه رابطهء خوب، دوست خوب من هنره، یه کار ظریفه، یه فن کار سازه.

یه روش برای بهتر پیش رفتن و بالاتر پریدینه.

 یه جوشش، ورای کوشش های روزمره توست. یه خلاقیت نابه!

یه جور محکه.

 واسه این که بدونی چقدر زندگی رو در یافتی.

به اطرافت نگاه کن روش های ارتباط با هر پدیده ای

 رو مرور کن.

چقدر موفق بودی؟

چقدر از خودت از خودت راضی هستی؟

چقدر دیگران با تو احساس سرشار بودن می کنند.

چقدر با آداب گفتار آشنایی.

چقدر جادوی کلام را می شناسی.

چقدر به معجزه محبت ایمان داری.

از خودت بپرس ...

رابطه تو، با خودت، ابتدای آغاز توست.

چقدر از بودن خوشحالی.

آیا لحظه ها رو در می یابی یا فقط به فکر شدن، بودن رو از یاد می بری.

حقیقت وجود تو، از درک واقعیت های اطرافت ادراک

 می شه .

برای دیدن واقعیت، یعنی اون چیزی که تو در اون قرار گرفتی باید بتونی روابط خودت رو با هر کسی، هر موجودی و با خودت تعریف کنی .

رابطه با دیگران، از احساس تو، نسبت به خودت شروع می شه.

احساس تو، تعیین می کنه که تو در چه مداری در حال حرکتی.

وزن کامیابی و ناکامی تو، چقدر؟

چرا ...!!؟

 این روزها، ما از بیان کردن احساسمون می ترسیم؟

 

باید بنویسم . هنوز هم باید بنوسم . هر چند دیگر بهانه ای برای نوشتن ، بهانه ای برای خندیدن ، بهانه ای برای گریستن ، بهانه ای برای زندگی کردن دیگر بهانه ای برای هیچ چیزی وجود ندارد .مدتهاست نگریستم . حتی مدت هاست که نخندید ه ام . راستی من کیستم . مدتهاست که دیگر خودم را نمی شناسم . به من بگوید من کیستم ؟

نمی خواهم

تو را عوض کنم

خود تو

بسیار بهتر از منی می دانی

چه به صلاح توست

نمی خواهم تو نیز

مرا عوض کنی

از تو می خواهم

من را همان گونه که هستم.

بپذیری و به من احترام بگذاری

این چنین

می توانیم پیوندی استوار

با ریشه در واقعیت

و نه در رویا

بنا نهیم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد