شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

سلام

درد و دل دکتر علی شریعتی‌‌ را بخونید و لذت ببرید.

 

چگونه ناامید شوم، وقتی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی؟

اگر به فرض که هیچ دلیلی بر حقانیت و صلاحیت امام حسین(ع) نباشد، بعد آدم یک بار دعای عرفه بخواند، می‌شود به «حسین» ایمان نیاورد؟ نشناسدش؟ عاشقش نشود؟ دیوانه‌اش نشود؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟
«
حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی‌شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی‌دارد و هیچ آفریده‌ای به پای شباهت مخلوقات او نمی‌رسد.
...
جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من، تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی‌ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست.پس
هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛
هرچه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛
هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی؛
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهایم افزودی؛
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی‌پایان تو!؟
...
من کدام یک از نعمت‌های تو را می‌توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟
...
خدایا! الطاف خفیه‌ات و مهربانی‌های پنهانی‌ات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست.
...
خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آن‌سان که انگار می‌بینمت.من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می‌کنم.خدایا!من را با تقوای خودت سعادتمند گردان
و با مرکب نافرمانی‌ات به وادی شقاوت و بدبختی‌ام مکشان.در قضایت خیرم را بخواه
و قدرت برکاتت را بر من فروریز تا آنجا که تأخیر را در تعجیل‌های تو و تعجیل را در تأخیرهای تو نپسندم.آنچه را که پیش می‌اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند
و آنچه را که بازپس می‌نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.
...
پروردگار من!
...
من را از هول و هراس‌های دنیا و غم و اندوه‌های آخرت، رهایی ببخش
و من را از شر آنان که در زمین ستم می‌کنند در امان بدار.
...
خدایا!به که واگذارم می‌کنی؟
به سوی که می‌فرستی‌ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛
یا به سوی غریبان و غریبه‌گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا می‌خواهند و خواری‌ام را طلب می‌کنند؟
...
من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
...
ای توشه و توان سختی‌هایم!ای همدم تنهایی‌هایم!ای فریادرس غم‌ها و غصه‌هایم!ای ولی نعمت‌هایم‌!
...
ای پشت و پناهم در هجوم بی‌رحم مشکلات!ای مونس و مأمن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی‌کسی! ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی‌انتهای تو!
...
تو پناهگاه منی؛
تو کهف منی؛
تو مأمن منی؛
وقتی که راه‌ها و مذهب‌ها با همه فراخی‌شان مرا به عجز می‌کشانند و زمین با همه وسعتش، بر من تنگی می‌کند، و...
...
اگر نبود رحمت تو، بی‌تردید من از هلاک‌شدگان بودم
و اگر نبود محبت تو، بی‌شک سقوط و نابودی تنها پیش‌روی من می‌شد.
...
ای زنده!ای معنای حیات؛ زمانی که هیچ زنده‌ای در وجود نبوده است.
...
ای آنکه:با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد
و من با بدی‌ها و عصیانم، در مقابلش ظاهر شدم.
...
ای آنکه:در بیماری خواندمش و شفایم داد؛
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد؛
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید؛
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند؛
در فقر خواستمش و غنایم بخشید؛
...
من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم
من آنم که به بدی همت گماشتم
من آنم که در جهالت غوطه‌ور شدم
من آنم که غفلت کردم
من آنم که پیمان بستم و شکستم
من آنم که بدعهدی کردم ...و ... اکنون بازگشته‌ام.بازآمده‌ام با کوله‌باری از گناه و اقرار به گناه.پس تو در گذر ای خدای من!ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی‌رساند
ای آنکه از طاعت خلایق بی‌نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارهای خوب توفیق می‌دهد.
...
معبود من!اینک من پیش روی توأم و در میان دست‌های تو.آقای من!بال گسترده و پرشکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم،
نه ریسمانی که بدان بیاویزم
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.چه می‌توانم بکنم؟ وقتی که این کوله‌بار زشتی و گناه با من است!؟
انکار!؟
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه اعضاء و جوارحم، به آنچه کرده‌ام گواهی می‌دهند؟
...
خدای من!خواندمت، پاسخم گفتی؛
از تو خواستم، عطایم کردی؛
به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛
به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛
به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛
خدایا!از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان نکن.از آستان مهرت نومیدمان مساز.آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.از درگاه خویشت ما را مران.
...
ای خدای مهربان!بر من روزی حلالت را وسعت ببخش
و جسم و دینم را سلامت بدار
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن
و از آتش جهنم رهایم ساز.
...
خدای من!اگر آنچه از تو خواسته‌ام، عنایت فرمایی، محرومیت از غیر از آن، زیان ندارد
و اگر عطا نکنی هرچه عطا جز آن منفعت ندارد.یا رب! یا رب! یا رب!
...
خدای من!این منم و پستی و فرومایگی‌ام
و این تویی با بزرگی و کرامتت
از من این می‌سزد و از تو آن ...
...
چگونه ممکن است به ورطه نومیدی بیفتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.
...
خدای من!تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!تو چقدر درگذرنده و بخشنده‌ای با این همه کار بد که من می‌کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.
...
خدای من!تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله‌ای که من از تو گرفته‌ام.
...
تو که این قدر دلسوز منی! ...
...
خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده‌ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده‌ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
...
کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.کور باد نگاهی که دیده‌بانی نگاه تو را درنیابد.بسته باد پنجره‌ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.و زیانکار باد سودای بنده‌ای که از عشق تو نصیب ندارد.
...
خدای من!مرا از سیطره ذلتبار نفس نجات ده و پیش از آنکه خاک گور، بر اندامم بنشیند از شک و شرک، رهایی‌ام بخش.
...
خدای من!چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیه‌گاه منی! ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش، آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده....یا رب! یا رب! یا رب!».یا ثارالله یا سیدالشهداء یا اباعبدالله الحسین ادرکنی و اشفع لنا عند الله ...
(
عاجزانه از شما التماس دعا دارم، دعا کنید خدای مهربان، حج و کربلا را روزی‌ام کند). 

این‌بار از شاملو 

 

به جستجوی تو

بر درگاه کوه می‌گریم،

در آستانه دریا و علف.

به جستجوی تو

در معبر بادها می‌گریم،

در چار راه فصول،

در چارچوب شکسته پنجره‌ای

که آسمان ابرآلوده را

قابی کهنه می‌گیرد

...

.

به انتظار تصویر تو

این دفتر خالی

تا چند

تا چند

ورق خواهد خورد؟

جریان باد را پذیرفتن،

و عشق را

که خواهر مرگ است

و جاودانگی

رازش را

با تو در میان نهاد

پس به هیات گنجی در آمدی

بایسته و آزانگیز

گنجی از آن دست

که تملک خاک را و دیاران را

از این سان

دلپذیر کرده است

!

نامت سپیده دمی که بر پیشانی آسمان می‌گذرد

-

متبرک باد نام تو!-

و ما همچنان

دوره می‌کنیم

شب را و روز را

هنوز را

...

آغازی دوباره 

 

سلام به همه دوستان گلم

یه مدتی نبودم دلم براتون تنگ شده بود. ببخشید که تو این مدت نتونستم به خانه‌های قشنگ و گرمتون سر بزنم. چند ماهی بود که درگیر کار و زندگی بودم و حس و حال هیچ کاری رو نداشتم.

اگه خدا بخواد از این به بعد می‌خوام با جدیت وبلاگم رو به روز کنم و از نظریات شما دوستان خوبم استفاده کنم تا بار معنوی و علمی‌ام افزایش پیدا کنه.

این مطلبی که خیلی دوسش دارم ...

 

تا چند صباحی دیگر شاید پایان راه زندگی ام باشد ، و یا شاید آغاز دوباره زندگی

آری من بیمارم ، بیماری که من مبتلا شده ام پایانش مرگ است ، تاریخ مرگم را میدانم و منتظر آن می مانم تا فرا رسد امیدی ندارم ، تنها امیدم به خداست که دوای دردم را برایم برساند

میخواهم در این لحظات که از مرگ خودم باخبرم و میدانم چه زمانی فرا می رسد وصییتی برای همگان بنویسم پس بخوانید وصییت من را در این دفتر عشق

آهای آدمیان ، به چشمهای خود بیاموزید که نگاه به کسی نیندازند ، اگر نگاه انداختند عاشق نشوند اگر عاشق شدند وابسته نشوند اگر وابسته شدند مجنون نشوند و اگر نیز مجنون شدند با عقل و منطق زندگی کنند

آهای عاشقان اینک که پا به این راه دشوار گذاشته اید ، با صداقت عشق را ابراز کنید ، تنها عاشق یک دل باشید ، تنها به یک نفر دل ببندید ، و با یکرنگی و یکدلی زندگی کنید

آهای عاشقان به عشق خود وفادار باشید ، تا پایان راه با عشق باشید ، و از ته دل عشق را دوست داشته باشید

آهای عاشقان از تمام وجود عاشق شوید ، و با اراده و اطمینان پا به این راه بگذارید

رسم عاشقی دروغ و خیانت نیست ، رسم عاشقی صداقت است پس سرلوحه و الگوی خود را صداقت قرار دهید

آهای عاشقان نه لازم است مجنون باشید و نه فرهاد ، تنها خودتان باشید ، همین و بس

آهای عاشقان ، ساده نباشید ، عشق را از ته دل بخواهید و انتظار عشق را حتی تا پای مرگ بکشید

آهای عاشقان عشق را برای قلبش بخواهید نه برای هوس و خوش گذارنی و گذراندن لحظه های زندگی با هدف عاشق شوید و با عشق نیز از این دنیا بروید

وصیت من به همه عاشقان و آدمیان همین چند جمله بود

من سرطان دارم ، سرطان عشق

دوای درد من معشوقم هست  و تاریخ مرگم برابر جدایی او از من می باشد

دوای دردم رسیدن به معشوقم هست ، و تاریخ شفایم گرفتن دستان او و رسیدن به او می باشد

پس خداوندا دوای درد مرا به قلبم برسان تا این کابوس وحشتناک سرطان و مرگ به خاطر جدایی از عشق را از وجودم محو شود.

الهی به امید تو 

کنار رود پیدرا نوشتم و گریستم 

سلام

نمی‏دونم کتاب "کنار رود پیدرا نشستم و گریستم" اثر "پائولو کوئلیو" رو خوندید یا نه، اما بهتون پیشنهاد می‏کنم که حتماً بخونید.

وقتی این کتاب رو خوندم خیلی تغییر کردم. 6 جمله خوب از این کتاب را نوشته بودم که براتون می‏نویسم.

1- باید خطر کرد. تنها هنگامی معجزه زندگی را به راستی درک می‏کنیم که بگذاریم نامنتظره رخ دهد.

2-خوشبختی گاهی یک برکت است،‏ اما معمولاً یک فتح است.

3- بدبخت کسی است که می‏ترسد خطر کند، چون شاید او همچون کسی که رویا برای دنبال کردن دارد، با نومیدی و یأس رنج روبرو نشود.

4- کسی که خردمند است، تنها به این خاطر خردمند است که عشق می‏ورزد و کسی که احمق است، تنها به این خاطر احمق است که فکر می‏کند می‏تواند عشق را بفهمد.

5- عشق سرشار از دام است. وقتی می‏خواهد تجلی کند، فقط نورش را نشان می‏دهد و نمی‏گذارد سایه‏های ناشی از این نور را ببینیم.

6- صحبت درباره عشق لازم نیست، چون عشق آوای خودش را دارد و خودش صحبت می‏کند.

موفق و سربلند باشید 


زندگی ......

1 . زندگی معجون دردآوری است از اشک ها و لبخند های زود گذر .

2 . زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ , پرشی دارد به اندازه ی عشق . زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود .
سهراب سپهری

3 . زندگی یعنی چکیدن همچون شمع از گرمی عشق / زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق

4 . زندگی یعنی یه بازی مسخره !

5 . زندگی با صدای گریه ی بچه ای آغاز می شود و با همان صدای گریه پایان می پذیرد .

6 . زندگی نفسی است که خدا در خاک دمید و آدم شد .

7 . زندگی باور آرزوهاست و مرگ پایان آرزوها .

8 . زندگی زیباست به زیبایی آسمان , غروب , دریا و ...

9 . زندگی : مرگی بین دو تولد .

10. زندگی مانند کودکی است که اگر می خواهی به خواب نرود باید پیوسته آن را سرگرم کنی .

11. تا شقایق هست زندگی باید کرد .

12. زندگی یعنی برای هر لحظه شادی هزاران لحظه به غم بپردازی .

13. زدنگی بازی است که می توانی در اون ببری ولی شکست توش آسون تر از بردن است.

14. زندگی = آزمایش

15. زندگی یعنی نغمه ی بلبل های عاشق .

16. زندگی یعنی هیچ . با این هم مخالفم که می گن : زندگی یعنی عشق !

17. با تمام سختی هاش زیباست .

18. زندگی بدون عشق فناست .

19. زندگی خیلی مزخرفه !!! کاش اصلا نبود!

۲0. مفهوم زندگی نه به معنای بودن است / در یک گل است لذت معنای زندگی

زندگی آبتنی در حوضچه اکنون است  


سه زنبور و یک گل بودن ،
اونا عاشق زندگی بودن ،
اولی دنبالرو هوس بود ، اون یکی بی معرفت بود ، آخری هم خشن و بی محبت بود ،
این گل ما توی گلستان زندگی ، راحت بود بدون هیچ محنتی ،
روزی از روزها زنبور هوسباز ما ،
با هزار کلک اومد سراغ این گل ما ،
از روی عشوه و ناز ،
نشست روی گلبرگ باز ،
تا می تونست ناز کرد هی رقصیدو هی رقصید ،
اما از این گل ما هیچی بهش نرسید ،
زنبور هوسباز ما خودشو چسبوند به خارش ،
گل بیچاره ما برای رهائی از کارش ،
هر چی شیره داشت داد به اون دیوونه ،
چون توی این زمونه همه عقلشون به چشماشونه ،
زنبور هوس باز ما شاد و خندون از کارش ،
بدون هیچ اعتنائی رفت دنبال شکارش ،
گل بیچاره ما از روی درد و رنجش ،
رنجید و نالید تنها اون به خدایش ،
خدای مهربونش بهش گفت ای گل ناز ،
اینا همش امتحانه مهم اینه که تو باشی سرافراز،
تو هم که توی این امتحان ، پاک موندی و مهربان ،
گذشت سالها از این ماجرا ، نوبت رسید توی این راه به زنبور دیگر ما ،
زنبوری که بی معرفت بود ، بی معرفتیش حاصل روزگار بود ،
زنبور زخمی ما ، زهر خورده از روزگار بد بود ،
اومد پیش گل ما ، اومد مثل یک دوست ، با هم شدن یک صدا ،
درست مثل دو تا دوست ، اما غافل از این ماجرا ، که روزگار بد ما ،
نمی ذاره بمونه این ماجرا ، انداخت میان اونا ، تفرقه و جدائی ، ستم و بی اعتمادی ،
اما میان این دو ، تنها یکی حروم شد ،
تنها یکی از این دو ، زخم خورده این بازی شد ،
زنبور بی معرفت ما ، تنها مثل یک قاضی شد ،
آره خلاصه می کنم ، این ماجرا هم تموم شد ،
اما درد این گل ما ، بیشتر از همیشه شد ،
توی این میان بعد از سالها ، زنبور خشن و سختگیر ما ،
اومد میان داستان ، این داستان راستان ،
تنها دلیل خوبیش ، نداشتن بی معرفتیش ،
گل زخم خورده ما ، دیگه نمی کنه به اون اعتنا ،
اما دل بیچاره اش ، می گرده دنبال یک آشنا ،
برای همین هم این گل ما ، کرد به اون اعتماد و اعتنا ،
زنبور این داستان ، یک کمی هم سمج بود ،
اونم بیچاره ، زخم خورده این روزگار بود ،
اما این یکی هم مثل اوناست ، هر چند حسابش با اونا خیلی جداست ،
اما گل بیچاره ما تمومه گلبرگاش ریخت ، مهربونی و صداقتش اونو به این روز انداخت ،
اما زنبور هوسباز ما ، بازم رفته شکار گل ها ،
با این حال ، زنبور بی معرفت ما ، از روی معرفت بازم سری می زنه به ما ،
زنبور خشن ما ، گاهی براش آواز می خونه ،
تا این گل ما ، بتونه یک کم بیشتر زنده بمونه ،
اما خلاصه کلام توی میان این گل ها ،
یافت رفیق و مونسش (( تنهائی )) و ما ،
هر چند گل ما ، تبدیل شده به یک خارا،
اما هنوز اون داره توی قلبش پاکی و صداقتش را ،
پس ای تنهائی تو که تنها دوستش هستی تو را قسم می دهم که هیچ وقت تنهایش نگذاری چون بدون تو او خواهد مرد ، پس به صدای قلبش گوش کن و رهایش مکن .
به امید رهائی و پرواز مرغ عشق دل همه ما بسوی حق .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد