شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ
شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

شکست عشقی | درمان شکست عشقی و جدایی

ღஜღشــکــــســـت عـــشــقـــیღஜღشــکستـ غرورღஜღ

برام دعا کن عشق من، همین روزا بمیرم ...

آخه دارم از رفتن بدجوری گُر میگیرم ...

دعا کنم که این نفس،تموم شه تا سپیده ...

کسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر کشیده ...

این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ...

آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ...

گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز ...

اگه یروز برگشتی و گفتن فلانی مرده ...

بدون که زیر خاک سرد حس نگاتو برده

گریه نکن برای من قسمت ما همینه ...

دستامو محکمتر بگیر لحظه ی آخرینه ...

این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ...

آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ...

گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز ...

برام دعا کن عـــــــــشــــــــــق من ...  

چشمان‌ات راز ِ آتش است.

و عشق‌ات پیروزی‌ی ِ آدمی‌ست
هنگامی که به جنگ ِ تقدیر می‌شتابد.

و آغوش‌ات
اندک جائی برای ِ زیستن
اندک جائی برای ِ مردن

و گریز ِ از شهر

 

 

که با هزار انگشت

 

 

به‌وقاحت

پاکی‌ی ِ آسمان را متهم می‌کند.

کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود
و انسان با نخستین درد.

در من زندانی‌ی ِ ستم‌گری بود
که به آواز ِ زنجیرش خو نمی‌کرد ــ
من با نخستین نگاه ِ تو آغاز شدم 

پرسید:

 به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم

"بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هیچ کس. پرسید پس به خاطر چه زنده

 هستی؟ با اینکه دلم فریاد میزد "به خاطر تو" با یک بغض غمگین گفتم به

خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک

 تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر کسی که به خاطر هیچ

سوختم

پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت

                                      بیچاره از این عشق سوختن آموخت

فرق منو پروانه در اینست

                               پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت

      

نمی بخشمت اما ...
.... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
راه بی پایان
        

 

زیبایی ام را پایانی نیست
وقتی که در چشمان تو به خواب می روم

و  هراس کودکانه ام را از پای در می آورم


در عطری که از تو بر سینه دارم

چه بی پروا دوستت دارم

و چه بی نشان تو را گم می کنم

وقتی که دروغ می گویم

 

اسکله ی ناز چشات      

کاری دارم 

                                         یه قایقم

تو ساعته یه ربع به عشق

  عقربه ی دقایقم    

گرمی دستای تو رو

                                                  به صدتا دنیا نمی دم                                          

هر وقت که یارم تو بودی

                                                         بی کسیو نفهمیدم                                   

تو بند دل

                                                               سلول عشق

                                       حبس نگاتو می کشم                  

 ولی بازم رو میله ها ش      

                                                                        عکس چشاتو می کشم

آی قصه ی بی سر و ته

                                                                             شعر بدون قافیه            

برای مرگ این پسر

                                                                                       نبودن تو کافیه

              

عشق و دوست داشتن

عشق نیروی است در عاشق که او را

به طرف معشوق می کشاند

 و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست

که دوست را به طرف دوست می برد.........

عشق غذا خوردن یک حریص است......

دوست داشتن در سرزمینی بیگانه

  یافتنی است...... عشق جنون چیزی

 جر خرابی و پریشانی نیست ... اما

دوست داشتن در اوج معراج از سرحد

          عقل فراتر می رود به قله بلند افتخا

گویند شقایق ها نمی میرند ، تا

 

مرگ شقایق ها دوستت دارم


نویسنده: رسول مورخ: پنجشنبه یکم آذر 1386 در ساعت: 20:1
خلوتم را نشکن

خلوتم را نشکن .

تقدیم به تمام عاشقان

خلوتم را نشکن

شاید این خلوت من کوچ کند

به شب پروانه

به صدای نفس شهنامه

به طلوع اخرین افسانه

و غروبی که در ان

نقش دیوانگی یک عاشق

بر سر دیواری پیدا شد.

خلوتم را نشکن

خلوتم بس دور است

ز هوای دل معشوق سهند

خلوتم راه درازی ست میان من و تو

خلوتم مروارید است به دست صیاد

خلوتم تیر وکمانی ست به دست سحر

خلوتم راه رسیدن به خداست

خلوتم را نشکن

 


نویسنده: رسول مورخ: پنجشنبه یکم آذر 1386 در ساعت: 20:0
عشق واقعی اینجوری بایدباشه

عشق خاطره ای است که زمان را توان نابودی آن نیست.

نوایی است روح پرور. شاد و خوش آهنگ. نوایی که ترنم آن

به گوش نمی رسد.

نویسنده: رسول مورخ: پنجشنبه یکم آذر 1386 در ساعت: 19:57
عاشق تنها
حقیقت دارد که تو می‌توانی با دست‌های من
     سه تار قلم مو را بنوازی و نُت‌های رنگ پریده را  فیروزه‌ای کنی
    ( باید بسیار زیسته باشی که این همه از آسمان آکنده‌ای)

    حقیقت دارد که من می توانم با شعر های تو
    با باران مشاعره کنم .. و بند نیایم
    ( باید بسیار گریسته باشم که این همه در واژه های تو غوطه‌ورم‌)

   تا من بنفشه ها را  میان شب های زمستان قسمت کنم ،
   تو یک خوشه انگور به صدایت  تعارف کن
   خطی از شعرهایت را که بخوانی ،سال ، تحویل می شود
   (حقیقت دارد که در حضور تو بودن .. همیشه از نبودن زیبا تر است
 دوست دارم....

نویسنده: رسول مورخ: پنجشنبه یکم آذر 1386 در ساعت: 19:55
نصیحت از من عزیزان گلم

عشق

به کسی عشق بورز که لایق عشق

 

باشد

 

نه تشنه ی عشق

 

چون تشنه روزی سیراب می شود.

 


نویسنده: رسول مورخ: پنجشنبه یکم آذر 1386 در ساعت: 19:54
من میگویم

من می گویم

گفتم که دوستت دارم ، گفتی که باور نداری
گفتم این کلمه را از حفظ نمی گویم از ته دلم می گویم ، گفتی دلم را نیز باور نداری
سکوت تلخی کردم و از ته دلم آه کشیدم. مدتی سکوت با چشمانی خیس
گونه ام خیس شد و قلبم شکسته
گفتی که تو قلبم را شکستی ، گفتم که قلبت شکسته نشد ، احساست در هم شکست
گفتی سکوت کن میخواهم گریه کنم ، من نیز سکوت کردم و با گریه تو نا آرام شدم و اشک ریختم

گفتی بی خیالی از اشکهایم ،چیزی نگفتم ، و باز سکوت و یک آه تلخ
گفتی کاش که عاشق نمی شدم ، گفتم عاشقی همه این دردها را دارد
گفتی خسته شدی از همه کس ، گفتم من با تو می مانم
گفتی خیلی تنهایی ، گفتم کسی که عاشق است تنهایی را نمی شناسد
و باز گفتی تنهایی ، گفتم کسی که عاشق است قلب یارش باید همان تنهایی او باشد
گفتی که این حرفایت تکراری است ، گفتم به جز تکرارش راهی نیست

گفتی که آغوشت را میخواهم ، گفتم که منتظر بمان عزیزم
گفتی که شانه هایت را میخواهم ، دلم به درد آمد از دوری ات و به غم نشستم
گفتی که تو از حرفهایم پریشانی ، گفتم حرفی نیست و حرفهایت شکنجه ای بیش نیست
گفتی که لبخندی بزن ، گفتم که حس لبخند نیست
گفتم با اینکه این کلمه تکراری است و با اینکه باور نداری باز میگویم که دوستت دارم
چیزی نگفتی و سکوت کردی


گفتم که دوستت دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم و اشک از چشمانم سرازیر شد
و باز چیزی نگفتی و به جای سکوت اینبار تو نیز مانند من اشک ریختی

نویسنده: رسول مورخ: پنجشنبه یکم آذر 1386 در ساعت: 19:53
میترسم

تو میگی بارون رو دوست داری اما وقتی بارون میاد چترت رو باز میکنی

 

تو میگی باد رو دوست داری اما وقتی باد میاد پنجره ها رو میبندی

 

تو میگی آفتاب رو دوست داری اما وقتی می تابه پرده ها رو می اندازی

 

حالا فهمیدی که چرا میترسم وقتی میگی

 

            «  دوستت دارم » ؟!!


نویسنده: رسول مورخ: چهارشنبه نهم آبان 1386 در ساعت: 12:43
عاشقانه ها

                                                     ‎گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم
«باید برم» برای تو فقط یه حرف ساده بود
کاشکی می دیدی قلب من به زیر پات افتاده بود
شاید گناه تو نبود، شاید که تقصیر منه
شاید که این عاقبتِ این جوری عاشق شدنه

***سفر همیشه قصه رفتن و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یک نفر میره آدم و تنها می ذاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذاره
همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه
یکی مسافر و یکی این وره دنیا می مونه

***دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون
بمون برای کوچه‌ای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه

***بمون واسه خونه‌ای که محتاج عطر تن توست
           بمون واسه پنجره ای که عاشق دیدن توست!
 
            

 


وقتی خواستی بدونی کسی دوست داره تو چشماش زول بزن تا عشق رو تو چشماش ببینی . .

اگه نگات کرد عاشقته . اگه خجالت کشید بدون برات میمیره . اگه سرشو انداخت پایین و یه

 لحظه رفت تو فکر بدون بدونه تو میمیره و اگر هم خندید بدون اصلا دوست نداره...

 


دوستت داشتم ...یادت هست ؟ ...گفتم دوستت دارم ...و تو گفتی کوچکی برای دوست

داشتن ....رفتم تا بزرگ شوم ...اما انقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت داشتم

     


گفت : می خوام یه یادگاری بنویسم تا همیشه برات بمونه ...

گفتم : کجا؟

گفت : رو قلبت ...

گفتم : می تونی؟

گفت : آره زیاد سخت نیست ...

گفتم : بنویس تا برای همیشه بمونه ...

یه خنجر برداشت ...

گفتم : این چیه؟

گفت : هیسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس .

ساکت شدم  ...

گفتم:بنویس دیگه چرا معطلی ؟

خنجر رو برداشت و با قسوت تیز اون نوشت :

دوستت دارم دیوونه !!!

اون رفته خیلی وقته ... کجا ؟ نمی دونم .

اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده ...         

   خدایا عشقم بر گرده

دختری که در چشمهای من،تو را جستجو می کند

 

 دروغ است

 

این جا فقط پسری است که هر روز از تو می پرسد!

نظرات 1 + ارسال نظر
mohammad جمعه 12 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:02 ب.ظ

به وبلاگ من هم یه سر بزنین درامد و ترفند و برنامه های جدید و فیلم و اهنگ و ....... و دیگه هرچی بخواین داریم
راستی جدیدا نرم افزار های تبلیغاتی که باعث افزایش بازدید و ...... مثل ارسال اس ام اس گروهی و ارسال نظرات گروهی و....... دارا می باشد که ما حراج کردیم اگه نیای از کفت رفته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد