ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سرنوشت
درآستانه ی کوچه زندگی, دفتر تقدیرم را نظاره می کنم
که دستان قدرتمند سرنوشت آن را ورق می زد
ونوشته هایش را با قلم قسمت تغییرمی دهد
آرزوی این را داشتم که روزی بتوانم بوته سرنوشت را
از ریشه بخشکانم.
تا هیچ وقت نتواند دفترم رابادستان بی مهرش ورق زتد
آنان را که دوستشان دارم هیچ گاه با تکرار واژه قسمت از من نگیرد.
به قلم محمد جانبلاغی